دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
آخرین اشعار ناب عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
|
این روزها همه باهم بیگانه ایم
این روزها همه طوفان زده ایم
این روزها پنجره ای پیدا میکنی
تا دل گرفته آسمان را ببینی ..
این روزها عاطفه ها مرده اند
عشق ها به جنون رسیدند
گلهای باغچه ها پژمرده اند...
این روزها با خویشتن بیگانه ایم
در حسرت روزهای خوش آواره ایم ...
این روزها آسمان دلها بارانی
سینه ها پر از غم
دستها خالی
نگاههای منتظر به دوردست ها طولانی..
این روزها شهرها سرشار از انسان
ولی از عاطفه ها خالی ..
مغازه ها پر از مشتریان خالی ...
این روزها خنده بر لبها پژمرده
صدای قیل وقال بچه ها
در کوچه ها مرده است ...
این روزها جیب پرطرفدار پدر توخالی
دیگ مادر روی اجاق خاموشی است...
این روزها چشمها از خواب فراری
فکرها همه در پی پریشانی است..
این روزها قصه غمناک عصر ماست
قصه تنهایی
آوارگی و پریشانی نسل عصر ما...
قصه درد ورنج مردهای عصر ما
قصه تلخ مادران زجر کشیده عصر ما
قصه زندگی تلخ آدماست..
قصه کودک گلفروش سرچهار راه
قصه پیرمرد فرتوت سیگارفروش
قصه مادر رخت شور
قصه دختر تن فروش
قصه جوان افسرده موادفروش...
قصه ما قصه قرن ماست
قرن ما قرن سیاه
قرن سکوت عاطفه هاست ...
عبدالله خسروی(پسرزاگرس)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.