يکشنبه ۴ آذر
|
آخرین اشعار ناب حسن پوررضایی
|
عشق، چون آمد، سر و سامان گرفتم
چون درختی خشك بودم، جان گرفتم
از غمت، ای آسمانِ بیقراری
مثلِ ابرِ غمزده، باران گرفتم
همچو "مولانا"ی دور از "شمس تبریز"
حالِ درویشانِ سرگردان گرفتم
تا بسوزانم هوایِ بیکسی را
آتش از گرمایِ تابستان گرفتم
وصلِ تو، مرهم شده بر داغِ قلبم
از فراقت، دردِ بیدرمان گرفتم
عمر، کوتاهست و مانندِ حبابی
چشم تا برهم زدم، پایان گرفتم
|
|
نقدها و نظرات
|
درود فراوان بر تو استاد گرانقدر و دیگر سروران عزیز.شرمنده ام ،از این همه لطف و معرفت شما نسبت ب بنده حقیر..
امید دارم همیشه بمانید تا بنده ی نوپاهمبمانم🍎🍎🍎🍎🍎 | |
|
درود بی کران بر تو اقای من.متشکرم از احساس پاک شما🍎🍎🍎🍎 | |
|
نفست همیشه گرم و تازه بماند....🍎🍎🍎🍎 | |
|
درود بر تو نازنین زیبا... وجدت زیباست... ۰🍎🍎🍎🍎🍎 | |
|
درود بیکران بر استاد تمام قد . کلامت گرمی دل من است.سپاس گذارم..🍎🍎🍎🍎🍎 | |
|
صفا و وفایی بانوی محترم ، درودت باد🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 | |
|
درود بر ساسان با مرام وبا معرفت
بمان تا بمانم عزیز دلی
🍎🍎🍎🍎🍎 | |
|
گفتار و نگاهت زیباست درود بر تو باد
🍎🍎🍎🍎🍎 | |
|
امشب که شرابِ وصل را نوشیدم برگردنِ خود طنابِ داری دیدم
سرمستی و بر صلیب بودن، باهم حالی ست که در فِراقِ تو فهمیدم 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 ِ | |
|
درود ت باد همیشه همراه
مهرت ب دلم نشست رفیق و همراهم
بمان تا بمانم🍎🍎🍎🍎🍎 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود