۱
سودای قلمزن
سیاه مشق
آوای بوطیقا
۲
در رفتنت جانی نماند
در بودنت آنی
آن رفتن و این آمدن آنی چرا؟
۳
پاک می کند سیاه مشق را ابر باران زا
در ماه مهرِ
فصل خوب امتحان
۴
چنان دنیای اقماری به هم ریخت
که دیگر هیچ قمری دور شمس نمی گردد
۵
اگر شب رفتنی ست
چرا روزگارمان سیاه است ؟
۶
۷
بوف کور ، به روشنی روز ، شب را هدایت می کند
به صبح صادق
۸
از وقتی
با "پادشه خوبان" صحبت از "غم تنهایی" ست؛
مدت مدیدی است بازنیامده
۹
بهار !
بهار !
بهار !
راه خانه ما را گم کرده ای؟
۱۰
رونق بازار
در کیسه زباله گردها
۱۱
اگر "زمین جای قشنگی نبود
" سبزه همه جا
سرک نمی کشید
۱۲
عاقبت، بیدلان
در مراسم آئینی" مجنون دلداده "
"استرداد دلهای از دست داده "
۱۳
باران زد
زمین سرخ شد
سبزه کمر راست نکرد
۱۴
خروس شبخیز آلارم" قوقولی قوقو" را بروزرسانی کرد
۱۵
خط اتوی لباس کارگران کی می شکند ؟
ستاد مطالبات مردمی
۱۶
دخترکی را شالیزار ربود
کایت سوار حکم قهرمانی اش
زیر پای دشت
۱۷
خبرفوری
قفل مشکلات شهری
کلید خورد
۱۸
مداد سرشکسته
به تراش رو زد
تراش تیغش نمی برید
به مداد رونداد
تا رو در رو نشوند
۱۹
ابر، آب از زیرپای باغچه برد
سیل خانه کرد
۲۰
لباسشویی لباس چرک ها را شست
بند رخت زیر بار نرفت .
۲۱
خبر فوری
آزمون داده ها استخدام نمی شوند
استخدامی های آزمون نداده در راهند
۲۲
درخت گردو :
هر گردی گردو نیست
کاج: هر درختی راست قامت نیست
۲۳
دشت خوابید
شبتاب دشت را ریسه باران کرد
بهار !
بهار !
راه خانه ما را گم کردی؟
درودبانوجانم
بهارروزهاست انگار
راه وطن راکلا گم کرده😔
بسیارزیباوبامعنابودند کوتاهایتان