بسان هرکسی یارم پدر بود
مرید خضر دادارم پدر بود
طواف و هجرت دینم در عالم
مشاور یاور غارم پدر بود
مهارت تجربه پیر مرادم
حلال مشکل کارم پدر بود
بسان باغبان باغ حیاتم
به چشم خصم و خوار، خارم پدر بود
به هرجا نامشان خط امانی
مقام گرم بازارم پدر بود
به هجرت چون علی بستر نشینم
شب و روز چشم بیدارم پدر بود
ز کنعان تا به مصر چشمش پی من
یقینا خام دیدارم پدر بود
گمانش بر زمین یوسف حقیرند
ز صد برده خریدارم پدر بود
گرامی یادشان ورد زبانم
حیاتی جاودان دارم پدر بود
به هر جا هر پدر جانش گرامی است
چنان همچون شما یارم پدر بود
مبارک یادشان در خاطر من
عزایم پیش که سردارم پدر بود
به پایش هر شبی نظمی نگارم
از آنم یار غمخوارم پدر بود
به شادی فاتحه روح و روانش
بدانید یار و دلدارم پدر بود
مرا و نیمه شب بار مصیبت
چراغ هرشب تارم پدر بود
به غربت رفته ام شام عرافات
مبارز مرد پیکارم پدر بود
ندانم از چه ناهنگام سفر کرد
مسیحا یار بیمارم پدر بود
هزار و عندلیب مرغ خیالش
به بستان گل که گلزارم پدر بود
به ن و القلم ما یسطرونش
سزاوار چشم خون بارم پدر بود
قیامت قامتی نخل وجودش
گل گلزار بی خارم پدر بود
فریبرز بار غم گرچه گران است
عزیز آن یار بسیارم پدر بود
حیات رامیار پور امید است
ز مشتاقان دادارم پدر بود
درودبرشما
زیباقلم زدید
روحشون شاد