سر بلند کن ای نگارم!لب گشا زیبا سخن، شیرین نما، جان سلام،لطف خدا...
ای جوانی در گذر با نامه ها
چشم قلم، قلب خدا، پیک نگاه....
سر بلند کن ای دریای خون کرده دلم را.خون سرخ، سرخ عشق ، عشق سیب...
سیب لبنانی عشقت را سالهاست جرعت گزیدن نیست...
لب به سمتش میبرم تا بگزم؛ می بوسمش
دست به سمتش میبرم تابشکنم؛می نازمش
انگار ای نگار! سیب عشقت را با همین شرمی که هست می خواهمش....
شرم سرد، سرد جنگ ، جنگ نیرگ و ریا..
بانگ فریاد جنون، پر هوس ، ویرانه خواه ،مشت ظلمت بر صباح، نیمه خورشید، نیمه ماه،گرگ و میش، این هوا....
فریاد عشق؟! یک تضاد نابجا.
عشق پاک؛بیصدا!در درنگ، در نگاه، بی گناه!.
عشق را قلب سکوت آرامگاه.
سر بلند کن ای نگارم! عاشقت از سال های دوریت دلتنگ نیست.
در دیار عاشقان بر سر بعد مسافت جنگ نیست.
دیده ی غمگین تو دریا! نمادش ساحل است.
ساحل اما سالهاست، که با دریا دل است.
خرده شن ها گرچه سال ها میل دریا میکنند
گر هزار سال بگذرد ، عشق حاشا میکنند
رسم عشق است چهره ی غمگین تو.
موج تردید، عشق من، از دید تو!
ربّ من! آنچه میخواهی بگویی سالهاست میدانمش.
گر بخواهی لب کنی باز، از دل خویش سخت میرانمش..
(مسیحا،آوار)
سال نو پیشاپیش مبارک
شاد باشید