دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
آخرین اشعار ناب عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
|
تنها باشی و پر از سکوت
آدمها حالت را نیز نمی پرسند
این جمله را تلخ مینویسم
میراث روزگار ما تنهایی است
من فرزند ایرانم
زاده سرزمین زاگرس
کوههای سرزمینم فریادهای من را شنیده اند
قلم سلاح من است
دردهای مردمم را بر بلندای زاگرس
فریاد میزنم
اینجا ناگفته ها در ذهن های خسته
صف کشیده اند...
پسر زاگرسم و
عاشق آب وخاک این سرزمینم
ایران همیشه سرزمین من است..
کاش نقاش ماهری بودم
رویاهای ساده ی این مردم را بر بوم
نقاشی میکردم
کاش تاجر دنیا بودم
زندگی خوش را به این مردم هدیه میدادم..
کودک که بودم
رویایم جوانی بود
افسوس
روزهای جوانیم در کودکی گذشت
کاش میتوانستم به بزرگ شدن خیانت کنم ..
آرزویم اینست واژه هایم مرحمی بر
دلهای خسته باشد..
عبدالله خسروی(پسرزاگرس)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.