يکشنبه ۲ دی
یَاز یادِ باده گفتم… شعری از آرمان مشایخ
از دفتر ۱۴۰۲ نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۲ ۲۱:۴۵ شماره ثبت ۱۲۷۳۷۷
بازدید : ۱۱۵ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب آرمان مشایخ
|
یَاز یادِ باده گفتم اما مینرسید به کام
ز ویژهی جام گفتم اما مینرسید لبهام
زان جام که بدان راضیِ ریا انجام میدادم
به دانشِ من چون شعرِ پنهان بگشته ابهام
که بودم دران خفته لالای حروفِ اخلاق
اما آن حروف ز آرمان نمودند نه ز انجام
چه ناگاه و ناگهان بیدارم شد به خامِ جهل
چه بزدلی و بتِ آن که کردم لافِ حرام
باری هم مجازات هم عطا بود به رُحْمِ خَمّار
کزو هم آواره هم کنار کردم مرا اقدام
سِرّ چه عجیب چرخد چون جهان سرِ هوشِ ما را
که مسبب ِ چه ابلهی اما ایم ز الهام
داستان کهن و فراموش لیک بسیار زندهست این سان
تنازعِ اَشا به دْروج وین نورِ ما به ظلام
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.