سه شنبه ۲۶ فروردين
رفتم... شعری از حسین وصال پور
از دفتر آزگار نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۱۵:۳۱ شماره ثبت ۱۲۷۰۴۵
بازدید : ۱۳۷ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب حسین وصال پور
|
آیینه می بینم که از سیمای خود رفتم
خورشید خاموشم که از صحرای خود رفتم
مانند برفی در نگاه گرم آفتابت
هرجا که می دیدم تو را ،از جای خود رفتم
بعد ازتو مجنونم و از مردن هراسم نیست
من روی نعش مرده ی لیلای خود رفتم
امشب به یاد تو شرابی تلخ می نوشم
دیگر خدا حافظ که از فردای خود رفتم
بگذار بنویسند روان شاد است اما من
با روح و جانی خسته از دنیای خود رفتم
خواستم که روی شانه ات رویا ببافمکه
دیدم نمی بینی مرا ،با پای خود رفتم
حسین وصال پور
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام و درود
غزل زیبایی است . بامحتوایی اندیشمندانه و سبک غنایی
فقط یک نکته ی ساختاری اینکه :
بجای ( آفتابت ) در مصراع سوم ، دقیقاً بایست ( خورشیدت ) نوشته می شد تا وزن مصراع درست باشد .
سلامت باشید و سرافراز