بوی کباب
من از مجالست شیخ و شاب میترسم
که نقش من شده دیگر بر آب میترسم
حریم دفتر من ازدحام القاب است
دگر ز واژه عالیجناب میترسم
زبان سرخ دگر در دهان نمی چرخد
که هم ز شیخ هم از مستطاب می ترسم
ز بس گَزیده شدم عقل را زوال آمد
که از سپید و سیاهِ طناب میترسم
رسیده بر لب بام آفتاب عمر مرا
که چشمها برود گر بخواب می ترسم
هم از هوای مه آلود شب هراسانم
هم از تبسم این آفتاب می ترسم
دهند مژده ام از حال خوش سحر تا شب
که هم ز حال خوش و هم خراب میترسم
بیاد و خاطره غنچه های پرپرمان
ز نام قمصر و عطر و گلاب می ترسم
هم از صدای خوش و دلنواز شاسی بلند
هم از شعار خوشِ انقلاب میترسم
ز گنده لاتی آن تحفه ی عنابستان
و هر چه نقل و نبات و عناب می ترسم
سراب شد همه ی وعده های رنگارنگ
دگر ز نام کویر و سراب میترسم
بسا که داد مرا وعده ها ی سر خرمن
دوباره گر کنم او را خطاب می ترسم
ز اختلاس دلار و ز ارز نیمایی
ز چای دبش و غزال و عقاب میترسم
ز لطف بیخردان سفره هایمان خالی است
که سالهاست ز بوی کباب میترسم
برای تنبان فاطی شدند دلواپس
ز پاسبان عفاف و حجاب می ترسم
ز یاد و خاطره ی #دوربین_شاه_عباس*
ز روزگار خوش #خشکناب* میترسم
به هر دری که زدم من جواب نشنیدم
ز طرح مسئله بی جواب می ترسم
در این سرای مصفا و جمع اهل قلم
#یگانه ام دگر از شعر ناب میترسم
#امیر_وحدتی_یگانه
** منظومه حیدربابایا سلام زنده یاد استاد شهریار:
خشکنابین خوش گونو یادش بخیر
شاه عباسین دوربونو یادش بخیر
زیباست
برقرار باشید