يکشنبه ۲ دی
گریه کار هر شبم بر شانه ی دیوارهاست شعری از محمد علی شیردل
از دفتر رد پای عشق نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۷ آذر ۱۴۰۲ ۰۷:۵۰ شماره ثبت ۱۲۵۷۳۰
بازدید : ۲۴۶ | نظرات : ۱۴
|
آخرین اشعار ناب محمد علی شیردل
|
حال و روزم چون شبیخون خورده از تاتارهاست
گریه کار هر شبم، بر شانه ی دیوارهاست
در گلویم " بوی باران ، بوی گندمزار" نیست
حنجرم لبریز نای خسته ی ستار هاست
نظم گیسوی تو در کشور گشایی کردنت
رسم نادر ، پادشاه دوره ی افشارهاست
آذر از چشم تو می ریزد ، مگر جغرافی
چشم هایت ،مخزن و انبار جنگ افزار هاست؟
ترسم از روزی است ، از چشمت بیفتم بشنوم
از تو، جای عشق های کهنه در انبارهاست
چشم هایم را در آوردی ، محمد خانی و
شیوه ی سلاخی ات، الگویی از قاجارهاست
جنگل است و کلبه ایی چوبی، ولی احوال من
بی تو یک تلفیق ، از حال نی و گیتارهاست
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شعر شما هم زیبا و دلنشین بود..
درود بر شما
برقرار باشید