سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 1 آذر 1403
    20 جمادى الأولى 1446
      Thursday 21 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۱ آذر

        مغرور

        شعری از

        امیرعلی چوپانی

        از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۸ آبان ۱۴۰۲ ۱۹:۲۷ شماره ثبت ۱۲۵۰۲۹
          بازدید : ۱۲۴   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر امیرعلی چوپانی
        آخرین اشعار ناب امیرعلی چوپانی

        من مغرور را ببین 
        منیکه پس از سال ها برای خودم
        و خودت شعر خواندن
         برای خود دست می‌زنم
        اما هیچکس ازین اشعار باخبر نیست
        چرا برای خود دست میزنم
        من که از ترس فاش شدن عشق 
        برای دیگری شعری نخواندم 
        چرا دلداری میدهم 
        من که دلم آرام نمی‌شود
        در دلم طوفان است 
        و سرچشمه این طوفان اشک من و
        عشق به معشوق من است
        چرا راحت نمی‌کنم خود را که آرام تر شوم
        که شاید شوی پیدا ز بعد از این
        من اکنون چونان آهوی بی مادر 
        چونان کشتی در طوفان 
        چونان ابر سفیده آشکارا
        که هرگز مگوید ابر دگر را دوست دارد
        تا که آنگه آن شود پیدا
        شود او رو سیا اما
        بخندد هم بگریاند ز شادی 
        او خودش را
        چونان کشتی در طوفان 
        که از ترسش می‌گوید 
        نباید باز بادبانان 
        ولی از لج، همین دریا
        شود غوغا تر از قبلش 
        ولی آنگاه که باشی، عشق ،
        بیابد ناخدا جرعت 
        چونان آهوی بی مادر 
        بدون رهبر
        بدون جرعت
        که صیادان بدنبالش بکردند
        و از ترسش نداند راه
        بخشکد او به جایش
        بلرزید هر پایش
        بگوید که میمیرم همین جا 
        بگوید من نبینم رنگ فردا 
        و ناگه او ببیند عشق او ترسیده بیش از او
        و بعدش دست و پایش را بجنباند
        به سمت عشق خود تازد
        که او را رها دارد ز ترسش
        که او ترسیده بیش از او
        ولی گوید بترسیدم ولی عشقم نمیرد
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        سه شنبه ۹ آبان ۱۴۰۲ ۰۶:۳۱


        سلام و درود

        به سایت شعرناب خوش آمدید زنده باشید.


        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۹ آبان ۱۴۰۲ ۰۹:۲۸
        خندانک
        درودبرشما خندانک
        به جمع ما خوش آمدید خندانک
        خندانک خندانک
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        سه شنبه ۹ آبان ۱۴۰۲ ۱۲:۰۶
        درود .
        خوش آمدید .
        برای شما آرزوی موفقیت میکنم .
        خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۹ آبان ۱۴۰۲ ۱۶:۰۰
        درود بزرگوار
        خوش آمدید خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۹ آبان ۱۴۰۲ ۱۲:۳۱
        سرودبسیار زیبایی بود
        درودبر اندیشه نابتان
        شاعر گرامی
        خندانک خندانک خندانک
        ساسان نجفی(سراب)
        پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۲ ۲۲:۵۹
        درود بر شما جناب چوپانی عزیز..
        خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2