بسم الله الرحمن الرحیم
نگاه پرتلاطم قلبم در هجوم دلتنگی
حصار خسته تن را با خشم بریده بود
تمام وجودم بوی عشق گرفته بود
آن زمانی که لبریز بوسه ی بی قراریت شده بودم
ولی چه بی رحمانه قلبم را تیغ می زدند
غصه های که هم پای این دل نبودند
دلدارم
چگونه دعا کنم برای صدا زدن نام مبارکت
اصلا چگونه مستحاب می کنی دعا مصحلت ندیده را
شنیدم که می گفتند نی از نوای رنجور دل ها بی خبرنیست
اما خودم دیدم تنها غم و اندوه بود
که از بلای آورشده ی نبودنت خبردارشده بود
می دانی
تاوان یک وصالم را سیصد و شصت فراق غرامت داد
به آن لبان ترک برداشته از غم ها
به موهای پریشان شده در خاک و خون
و حتی به آن لبخند زخم پیشانی ات
سوگندمی خورم
خودرا با آیه آیه گریستن
غسل نجابت داده ام
من برای نماز وصال آخرم
برای دوباره زمزمه کردنت
و برای یک اقامه بوسیدنت
با خون دل وضو کرده ام
من برای لمس آن همه مهربانی
برای در آغوش کشیدن بغض شکسته ی حمدو توحید
برای یکبار دیگر چشیدن بوی سیب میان رکوع و سجده ها
با پای خسته کوله بار قدقامت را بسته ام
من برای قداست پگاه و ماه
برای خورشید و ستارگان تابناک آسمان خمیه ها
از لجنزار نگاه گناه عبور کرده ام...
جنونِ تو آن دعای همیشگی ام بود
کنار ذکر ربنا در قنوت از نفس افتاده ی فراموشی ها
قلبم را فرش کرده ام برای پاگذاشتن قدم های تو
بیا پا بگذار و چشمانم را از اشک شوقت پرکن
چرا که تنها عطر وجودی تو مرا دلشاد می کند
آهای قندیل قلب بی قرارم❤️
امروز دوباره شروع می شود فراق نبوسیدن ها
دوباره یک دو سه چهار تابی نهایت ندیدن ها
این فاصله ها را کم کن کم..
و فراق را هم کوتاه کن کوتاه..
جانم !
نبینمت قلبم از تپش باز می ایستد؛ باز...
سیم های فرسوده ی دلم را به دلت وصل می کنم
تا چراغ عشق تو در دل مرا به سوی وصال رهنمود کند
تا ابد عاشقت می مانم ای عشق اولین و آخرین من..
تاابد عاشقت می مانم
تا ابد...
تاریخ نوشتن=7/06/1402
و13/06/1402
پی نوشت:
" نبود بین ما رسم عاشق کشی
تو آخرش من به داغت می کُشی"
دلنوشته عاشقانهی زیبایی بود
ولی بنظرم یکم جای کار داشت..
سلامت و ثروتمند باشی..