نه فقط من که هر جنّ دیگری هم که باشد
همین قدر که اشتیاقش امام صادق را درک کرده باشد
و دیده، سوده باشد
به آن رفتار بلند با "ابن ابی العوجاء" و "ابوشاکر دیصانی" همیشه ملحد و با آن زندیق دیگری که تسلیم اسلام شد
انصافا می بایست سر به راه اسلام شده باشد
آه! جنگل تاریک و آرام شب!
باز هم بهانه ای، درختانت را اعدام می کند
یا انگشت های مبهوت شان را، می برد و به شهر عبرت می برد
آدمی چهری که مدام از او دم می زند...
و این جن، آی زمین و زمان و آسمان! _به نمایندگی از جنّیان مسلمان_ دارد گواهی می دهد
که شاه طاغیان، ابلیس، هم _ تا شما در آتشش ندمید و لجش را در نیاورید_ به خدا قسم به خدا فحش نمی دهد
[هرچند فراوان به نسيان و عصیان و طغیان می افتد]
شگفتا! که امام صادق، جنّیان یاغی را به نام دلارام اسلام، رام مرام خویش می کند
و گروهی از بر جای او نشستگان، مسلمانانی را به حریق عمیق زندیق می کشند
آه که جنگل تاریک و آرام شب، این جنّ مجنون آن عشق را نمی کشد
و هر شب می کشند زندیقان ایمان
عزیزمان امام صادق را
(پ. ن:
این سروده در گونه ی سروش، زیر شاخه ی سروش روایی وزن آزاد است)
درودبرشما
بسیارزیبابود