به روی دست دارد طفل شیری
گلویش نازک و صوتش نفیری
بفرموده که طفلم در عطش بود
بنوشانید ، وی را آب سیری
سه شعبه تیر آن ملعون رها گشت
کبوتر بچه پر زد چون صغیری
علیِ اصغرش ، خون از گلو ریخت
به جان تشنه لب گفتا ! سفیری
بپاشید در هوا خونابه اش را
شهِ عالم هزاران گشت پیری
هماندم آسمان طغیان نمودی
بریده باد ! دستان حقیری
ز پای افتاد و چون شیران بغرید
که دشنه خورده بر سلطان شیری
چو تیغِ آفتاب از حد گذر کرد
زمین سوزنده شد بر پای میری
نه احشام و ستوران این چنینند
که دست بر ذبح طفلی برد تیری
اگر کرب و بلا را دل بدادی
زبان از خاک ، بگشوده کویری
بگفتا خاک رس ! ای اهل دنیا
به مسلخ برده اند پور غدیری
تمام سنگ ، جوی خون فشاندی
وفای خاک و سنگ گردد شهیری
حسین بر زیر سم ها بی کفن ماند
کنون خاکم کفن ، چونان حریری
بزد یالی به سنگی ذوالجناحش
به خون آغشته کوپال خبیری
رباب قنداق خونینش بغل کرد
ببوسید و بگفتش بی نظیری
بهشت و کائنات اندر عزایش
بکاء و حزن ، روحی چون عبیری
بخوانید روضه ی شش ماهه اش را
به اشک دیده و آه از ضمیری
طلب کن حاجت از باب الحوائج
بلاشک حاجت خود را بگیری
.................................................
شهادت سالار شهیدان حسین بن علی علیه السلام
بر صاحب الامر ( عج ) و تمامی شیعیان جهان
و عزاداران سایت شعر ناب تسلیت باد
التماس دعا
...........................
افرا _ آبادان _ پنج شنبه ۵ / ۴ / ۱۴۰۲
ساعت ۲ بامداد
زیبا سرودید
برقرار باشید