درود و عرض ادب بانو تیر فرزانه
ممنون و سپاسی بیکران به پاس مهر جضورتان
گرچه جذابیت شعر به برداشت مخاطب ، اما گفتن چند نکته شاید خالی
از لطف نباشد در مصرع چهارم ایهام دارد و مرزی ست بین خدا شناس و
خدانشناس
به کلینکی چند روز قبل رفته ام که اکثر مراجعه کنندهها معلم و بعضی شاکی از کم توجهی پزشک ونوع برخورد کادر
و در بند پایانی
باز به مطب پزشکی مراجعه و بعد از هفت تا هشت ساعت چشم انتظاری وقتی وارد اتاق ، پزشک در حال خمیازه کشیدن و خستگی از سر و رویش در حال باریدن و ساعت از ده شب گذشته و حدو دا بالای ۱۵ بیمار منتظر و بعضی هم سر ساعتی که از قبل مشخص میآمدند و مطب تا ساعت دو نیمه شب باز و
اما وقتی پای حرفای خانمی مسن نشسته ام حالم بد شده زیرا اینگونه که او میگفت در نوبت قبل از جایی بخصوص برای هزینه ارجائ و نامه داشت و
برای پزشک قابل پذیرش نبود و از حرفای او ناراحت شده
البته اینها گوشه.ای از مسائلی بود که این شعر را آفرید و گفتنش در حدود یک دو دقیقه بیشتر طول نکشید
گرچه شعر روایتهای متفاوتی میتوان با خود داشته مثلا بکار بردن واژهی طبیب و پزشک میتوان دو معنای مجزا ، یکی لطیف و نرم و دیگری خشک
یکی ریشه عربی و دیگری ریشهی پهلوی و نکاتی فراوان اینگونه چه از حیث شکل و معنی و مضمون و محتوا ...
به مهر باشید و پاینده
درودبرشما جناب آروین عزیز
زیباوتفکربرانگیزبود