سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 10 آذر 1403
  • شهادت آيت الله سيد حسن مدرس، 1316 هـ ش و روز مجلس
29 جمادى الأولى 1446
    Saturday 30 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      شنبه ۱۰ آذر

      تنها نشین

      شعری از

      مبین پرویزی

      از دفتر دفتر اشعار نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ ۲ روز پیش شماره ثبت ۱۳۴۰۵۵
        بازدید : ۲۷۷۵   |    نظرات : ۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      صدای ارسالی شاعر:
      پشتش شکست و درد اسمش حکمت و تقدیر شد
      پیرش درآمد در جوانی، در جوانی پیر شد
      گفتند مردم می رسد در لحظه ی آخر خدا
      این بار اما حیف خیلی زود خیلی دیر شد ...
      خشکید کامل چشمه های کوه کرگان در بهار
      بر بوم خسته هفت انسان در عطش تصویر شد
      مانند کابوس مریضان در غروب حادثه
       هرچند وحشتناک و غمگین خواب او تعبیر شد 
      با مرگ همسر مشکلاتش یک به یک آغاز و بعد
      در غصه هایش فکر خرج بچه ها تکثیر شد
      با پنج دختر، یک پسر ، تنها تر از هر وقت بود
      بر شانه هایش درد ها انگار بی تاثیر شد
      جنگید تا نان حلال سفره اش تامین شود
      در راه فرزندان خود با هر غمی درگیر شد 
      از خوشه چینی، پخت نان تا کار های مختلف
      او سیرشان می کرد و خود با خود خوری دل سیر شد
      آن روز ها هر چند طولانی برایش می گذشت
      تقویم می رفت و زمان در شرم خود تبخیر شد
      فردا و فردا ها رسید و زخم ماضی ها بعید
      در داستان پیر زن ایثار ها تفسیر شد
      امروز اما (منزوی) در خانه اش (تنها نشین)
      چشم انتظار بچه هایش عصر ها دلگیر شد
      فرزند های قصه هم سامان خود را یافتند
      درگیر دنیا، حیف در دیدارشان تاخیر شد
      ـ راوی خودت پس در کجای قصه سرگردان شدی ؟
      + من حاصلم، شعری که در آغاز خود زنجیر شد :
      پشتش شکست و درد اسمش حکمت و تقدیر شد ...
      ✍️ مبین پرویزی 
      پ ن: استاد عباس معروفی همیشه می گفتن که روزنامه ها رو باد می‌بره! ما باید ادبیات شیم و ثبت کنیم....
      یکی از کارای قدیمی که شاید علاوه بر ثبت کردن، برای ادای دین به مادرِ مادرم نوشته شد و به همین منظور هم  باید پخش می‌شد!
      ادای دین به کسی که خود را یکی از وارثان اندوه فراوانش می‌دانم....
      کسی که  بعد فوت همسرش در سنین جوانی به جنگ با تقدیر برخواست و کل عمرش را وقف کار کردن و تلاش برای سامان دادن فرزندانش کرد...
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2