سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
غزلی با عنوان فریاد عشق با وزن
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
(رمل مثمن محذوف)
ــ U ــ ــ / ــ U ــ ــ / ــ U ــ ــ / ــ U ــ
🔷گوشه ی دستگاه دشتی و استفاده از این بحر
✍️ تعریف کوتاهی از ردیف:
ردیف نام نظامی است از دستگاهها (و گوشههای این دستگاهها) در موسیقی ایرانی که بیشتر برای تعلیم و آموزش منظم شده است. در گذشته منظور از ردیف ترتیب و توالی گوشهها در یک دستگاه بود که آنهم به کار آموزش نوآموزان میآمد و نوازندگان و خوانندگان ماهر نیازی به رعایت دقیق آن نداشتند.
ردیف موسیقی شامل هفت دستگاه شور ، ماهور ، نوا ، همایون ، سه گاه ، راست و پنجگاه و چهارگاه است. این دستگاه ها کوک منحصر به خود را دارند. که البته این کوک ها نیز در سازهای مختلف متفاوت است.
ردیف شامل پنج آواز نیز هست آواز های ابوعطا بیات ترک دشتی وافشاری که در کوک شور نواخته می شوند و آواز بیات اصفهان که در کوک همایون نواخته می شود.این آواز ها دارای حال و هوای مخصوص به خود و نت شروع وپایان متفاوت از یکدیگرند.
✍️ دستگاه در موسیقی ایرانی
هر دستگاه موسیقی ایرانی، توالیی از پردههای مختلف موسیقی ایرانی است که انتخاب آن توالی حس و شور خاصی را به شنونده انتقال میدهد. هر دستگاه از تعداد بسیاری گوشه موسیقی تشکیل شده است و معمولا" بدین شیوه ارایه میشود که از درآمد دستگاه آغاز میکنند، به گوشه اوج یا مخالف دستگاه در میانه ارایه کار میرسند، سپس با فرود به گوشههای پایانی و ارایه تصنیف وسپس رِنگی اجرای خود را به پایان میرسانند.
✍️ گوشه ها در موسیقی ایرانی
گوشه ها قطعههای ثبت شده از موسیقی سنتی ایرانی هستند که در طول زمان توسط استادان موسیقی ایرانی گردآوری شده و به هنرجویان آموخته میشود. هر دستگاه موسیقی سنتی دارای تعدادی گوشه است که توسط استادهای مختلف به شکل های متفاوت ولی بسیار متشابه ثبت شده اند. منبع جمع آوری گوشه ها عموماً قطعات نواخته شده در میان نوازندههای بومی نواحی مختلف ایران است.
گفته می شود که حدود 300 گوشه در موسیقی ایرانی وجود دارد
بحر فوق الذکر یکی از متداولترین بحور است در گوشه ی دستگاه دشتی که خوانندگان و نوازندگان زیادی از این بحر، بهره جسته اند.
این بحر به لحاظ بسامد آوایی در درجه ی بالایی قرار دارد و گلوگاه خواننده بیشتر میتواند با این بحر ارتباط بگیرد.
تنفس دیافراگمی در این بحر آسان و نامحسوس است و میتوان عروس بحور در این زمینه دانست.
با این مقدمه میرویم سراغ شعر
🚩 گریه خونین می نویسد جوهر فریاد عشق
رودخون برلوح دل جاری شد از بیداد عشق🚩
🔷 ايهام، آوردن واژهای است با حداقل دو معنی (يكی نزديك به ذهن و ديگری دور از ذهن)
مقصود شاعر، معمولاً معنی دور است و گاهی هر دو معنی افاده ميشود.
در ايهام، واژهی دارای اين آرايه، ذهن مخاطب را بر سر دو راهی قرار ميدهد كه كدام معنی را انتخاب كند و در وهلهی اول، اين انتخاب، اندكی دشوار به نظر ميرسد و همين دشواری در انتخاب معنای درستتر، بيشترين لذت را برای مخاطب به ارمغان می آورد.
درك كامل آرايهی ايهام و تشخيص مصاديق آن در ابيات و اشعار، نيازمند آگاهی از معانی مختلف واژهها است.
همان چیزی که خانم صدری در مصراع اول از جوهر استفاده کرده اند. این جوهر آیا به معنی مرکب است یا جوهره ی یک شی
در هر حال شاعر با این صنعت عمق بیشتری به شعرشان داده اند.
اما به شرط ها و شروط ها که البته فراموش نكنيم كه در ايهام، هر دو معنی پذيرفتنی است و جمله با جايگزينی هر دو معنا، كامل و درست است و مفهوم خاصی را می رساند؛
در حقيقت تفاوت ايهام با ايهام تناسب در همين نكته ی ظريف (قابل پذيرش بودن هر دو معنای دور و نزديك در ايهام و قابل پذيرش بودن تنها يك معنا در ايهام تناسب) است.
✍️ ايهام تناسب:
اين آرايه، همانطور که از نام آن پیداست، جمع دو صنعت «ایهام» و «تناسب» (مراعات نظير) است. در ايهام تناسب، مانند ايهام، يك واژه دارای بيش از يك معناست با اين تفاوت كه یکی از اين معانی، در شعر حضور دارد (معنای حاضر) و شعر با آن معنی كامل ميشود و مفهوم خود را ميرساند و معنی ديگر كه در شعر حضور ندارد (معنای غایب) تنها با واژه يا واژگان ديگری در همان شعر، دارای تناسب است.
بنابراين، در ايهام تناسب (برخلاف ايهام)، تنها يكی از معانی واژه است كه در شعر جايگزين ميشود و معنای ديگر قابل پذيرش نيست؛ يعنی اگر آن را در جمله جايگزين كنيم، شعر معنای درست خود را از دست ميدهد.
✔️ پس اگر در این مصراع جوهر را مرکب قلمداد کنیم معنی درست از آن متبادر نمیشود چرا که گریه فاعل است و نویسنده و چه چیز را خونین مینویسد؟ جوهر فریاد عشق را
پس مشاهده میشود که اگر جوهر به معنای مرکب باشد معنا بهم ریخته میشود.
🚩قعر دوزخ بینوا لیلا خدایا جان سپرد
گو که مجنون را ز سویش کی رسد امداد عشق🚩
🔷 دوری از کلیشه در شعر
در شعر گفتن از کلیشهها دوری کنیم. یعنی استعارهها و تشبیهها و قیاسهای تکراری و قدیمی را بیرون بریزیم و تلاشمان این باشد که استعارههای نو خلق کنیم. مخاطب خلاقیت را میفهمد. دلش کاری میخواهد که او را شگفتزده کند. وقتی صور خیال آشنا باشد دیگر خواننده با آن درگیر نخواهد شد و ذهنش به چالش کشیده نمیشود. طوری بنویسیم که شعر ما معانی عمیقی را در بر بگیرد.
✍️ شعر استاد حسین منزوی را در نظر بگیرید
هنگام وصل ماست به باغ بزرگ شب
وقتیکه سیب نقرهای ماه میرسد
ترکیب سیب نقرهای ماه استعارهای بکر و زیباست.
داستان لیلی و مجنون بارها و بارها از سوی شاعران مورد استفاده قرار گرفته است و عشق ما بین آن دو از سوی شاعران مختلف به تصویر کشیده شده است. شاعری برنده است و شعرش بُرنده که بتواند از تصاویر جدید حتی از لابلای همین تصاویر خلق کند.
🔷پرهیز از کهنه گرایی
اگر سعی شود از لغات کهنه و منسوخ و یا کلمات شکسته(مثل ز،به جای از) به شیوه ی شاعران قدیمی استفاده نشود و زبان شعر به زبان امروزی نزدیکتر کنیم شعر ما وارد مرحله ی دیگری خواهد شد که از اتهام تقلید به دور میباشد هرچند شاید در نوشتن شعر های موزون کمی سخت به نظر آید اما امکان پذیر است. البته اشتباه نشود هدف زیر سوال بردن میراث گذشتگان نیست که ما هرچه داریم از حضرات شاعران قدیمی است اما به زعم من زبان نوتر تاثیر بیشتری بر مخاطب خواهد داشت.
🚩نامسلمان مونس جان صاحب آمد خانه را
شد که ویران غرق نسیان خانه ی آباد عشق🚩
🔷پرهیز از مبهم نویسی و رساندن درست مفهوم در شعر
اسماعیل امینی میگوید
«شاعران باید به مسائل جهان بهگونهای دیگر بنگرند و در بدیهیات تردید کنند. اگر قرار باشد آنها نیز به دنبال موضوعات معمول و عادی بروند که دیگر فرقی با دیگران ندارند و پشت سر دیگران میروند درحالیکه شاعران باید جلوتر باشند و ابعاد دیگر ماجرا را دیده و کار هنری درباره آن انجام دهند.»
در این بیت شاعر مفهوم خود را نتوانسته آنگونه که شایسته است برسانددر یک چرخه ی مبهم گویی افتاده که خواننده باید زور بزند تا از میان کلمات بتواند مکنونات قلبی و مغزی شاعر را درک کند.
از دیرباز عقیده بر این بوده است که کلمات، نوشتهها و نقوش میتوانند به عنوان اوراد و طلسمها، قدرت جادویی داشته باشند و افزون بر روشهای عادی، بهصورت راهحلهای سِرّی به کمک انسان بیایند. از طرفی طلسم کردن کسی، کنایه از افسون کردن و اعمال قدرت جادویی بر اوست پس حتما و قطعا باید شعر جوری نوشته شود که مخاطب مسحور آن گردد و بتواند به راحتی با آن ارتباط گیرد.
🚩رخت رسوایی به تن دارد دل از عریان عقل
چین رخ کز خیل غم باشد دلا ایراد عشق🚩
🔷موتیف شعر چیست و کارکرد آن چگونه است
موتیف که در بیشتر ترجمه های ادبی فارسی معادل های بن مایه، مایه اصلی و نقش مایه برای آن برگزیده شده، یکی از مقوله های مهم مورد بحث در حوزه ی درون مایه شناسی یا دانش درون مایه است. در این حوزه بحث از موتیف، درون مایه، کهن الگو، نمونه اولیه و تپش راهی است برای رسیدن به سطح یا سطوح اندیشه و نظریه ای که در متن بیان می شود.
در مطالعات نقد ادبی امروز، موتیف و کارکرد آن یکی از سرفصل های مهم در بررسی آثار و سیر اندیشه صاحب اثر، تحلیل سطح محتوایی اثر، دریافت رابطه فرم و محتوا و بررسی کیفیت این رابطه است. در واقع یک استراتژی تجزیه و تحلیلی مناسب در نقد ادبی، شناسایی موتیف ها و مشخص کردن اثر متقابل درون مایه ای آن هاست.
در ادبيات و شعر نيز کم و بيش همين ويژگی ها در اجزا و عناصر ادبی، گوناگونی موتيف را شکل می دهند. با توجه به تنوع عناصری که می توانند کارکرد موتيف را داشته باشند (شامل موقعيت، واقعه، عقيده، تصوير، شخصيت نوعی، ويژگی بارز يک شخصيت، مضمون مکرر و…) اين اصطلاح با اصطلاحات ديگری ارتباط پيدا می کند که عبارت اند از: درون مايه، تپس، لايت موتيف و کهن الگو. حال در این بیت در مصراع اول شاعر با آگاهی تمام از رخت رسوایی سخن گفته و دل موتیفی است که از عقل عریان و با عشق پوشانده شده است عشقی که رخت رسوایی دارد.
در مصراع دوم همین بیت شاعر نتوانسته ارتباط افقی را حفظ کند و به جای ادامه ی موتیف مورد نظر گریز بر مبحث دیگر زده آنهم با عبارات نثر گون در قالب موزون
🚩سخت وسنگین میفشارد سینه را طوق جنون
ای عجب مجنون ودلشادم من از رخداد عشق🚩
🔷شعر سوبژکتیو و تاثیر آن در چیدمان ساختار ادبی
ذهنیتگرایی یا ذهنیگرایی یا سوبژکتیویسم (Subjectivism) عبارت است از اعتقاد به این که تجربۀ ذهنی، اساس همۀ معیارها و قوانین است. هر شخص از ذهنیت خاص خویش برخوردار است و ذهنیت هر شخص بر اساس علایق و سلایقِ فردی متمایز از ذهنیت اشخاص دیگر است. در این تلقی، احکام و گزارهها نهایتاً به رهیافتها، علایق و سلایق ذهنیِ فرد بازمیگردد. ذهنیتگرایی در مقابل عینیتگرایی (ابژکتیویسم) و واقعگرایی قرار میگیرد.
چیزی که خانم صدری در مقطع غزل شان به خوبی از عهده ی آن برآمده اند. میتوانم بگویم شاه بیت این غزل همین بیت است
همه چیز در خودش نهفته دارد نگاه های جامعه شناسی، فلسفی و حتی اومانیستی در این بیت جا گرفته است.
از لحاظ سوبژکتیو اینجا شاعر میخواهد از سر لجبازی هم که شده علیه هرآنچه جامعه خوب میداند، شورش کندو جنون عشق را همراه با شادی و طرب معرفی کند.
🔷نشانه های سمپتوم در شعر
سمپتوم یا نشانه روانکاوی، همان عارضهای است که افراد برای درمان آن به رواندرمانگر یا روانکاو مراجعه میکنند.
این روزها «ناخودآگاه» به واژهای متداول میان ما تبدیل شدهاست؛ ناخودآگاه این حس را داشتم، ناخودآگاه این را گفتم، ناخودآگاه به آن سمت رفتم؛ در این جمله ها ما ناخودآگاه را به معنای خودکار یا اتوماتیک به کار میبریم، این معنا درست است اما گاهی باعث میشود از عمق داستان غافل شویم.
نوع بودن ما، ارتباط ما با دیگران، معانی که برای این ارتباطات و دیگران از خود میآفرینیم، همگی کار ناخودآگاهی است که وظیفهی اصلی اش نجات ما از تعارضاتی است که اگر به کمک آنها نمیآمد، کشنده و شکننده میشدند. داستان از آنجا آغاز میشود که همین ناجی قدیمی، گاهی آنقدر به کارکرد همیشگیاش خو میکند که تصمیم میگیرد آن [کارکرد] را به هر قیمتی حفظ کند؛ حتی اگر دیگر نیازی به آنها نباشد. قهرمان نجات دهندهی ما گاهی برای نجات آنچه تمام عمر با آن زیسته ما را میکُشد. چه میشود که ناخودآگاه «من» را میکُشدهمان کاری که شاعر در مقطع غزل خود، آگاهانه یا تصادفی این مسئله را پیش کشیده است و حتی راه حل و تسلیم شدن شادانه را راه حل تلخی عشق قرار داده است.
این بیت خانم صدری مرا یاد بیت زیر از حضرت سعدی می اندازد که فرموده:
📌غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست
سعدی هم غم عشق را عین شادی دانسته مانند شعر خانم صدری
در این شعر، شاهد تلاش ذهن مغشوشی هستیم که در تلاش است به واکاوی خود پرداخته و خود را بشناسد و به این منظور از انعکاس خود در ساحت خیال و ساحت زبان کمک میگیرد و با ردیف قرار دادن عشق بر همین امر نیز تاکید میکند.
اگر زبان را عنصر ارتباطی بین امر واقع و ساحت نمادین تعریف کنیم، آن که میتواند هزاران زبان بیافریند، شاعر است. اساسیترین عنصر شعر، آفرینش امکانهای نو است و شاعر با سرودن شعر، دست به آفرینش جهانهای نو و بازآفرینی آفریدههای پیشین میزند. در حالی که زبان از صحنه عکس میگیرد، شعر در صحنه دست میبرد و این قدرت هنر است که در بند تفسیرهای تخیلی و نمادین امر واقع نمیماند و با گذر از مرزها، به بازآفرینی صحنه میپردازد و همواره به دنبال گمشدهی ذهن میگردد حال اینجا گمشده ی شاعر در کلام همان عشق است که به نوعی آرمان تمام انسانها ست.
میشد از این بهتر و خوبتر و استخوان دار تر هم در خصوص عشق و از ماکزیمم و مینیمم های آن سخن گفت تصاویر نو و بکرتر خلق کرد و خودِ خود را به دیوار دیوانگی کوبید تا از آن اثری دلربا پدید آید اما درکل اثر بانو صدری از نظر منِ منتقد نمره ی قبولی را میگیرد چرا که هم ساختار شعر به لحاظ وزنی و مراعات کردن آرایه ها درست است و هم برخی تصاویر بکر هستند اما با توجه به سابقه ی شاعری خانم صدری انتظار از ایشان زیادتر است.
ان شاء الله شاهد آثار پربارتری از این شاعر باشیم.
یا علی مدد
سید هادی محمدی
منابع اسنادی
📌 حسینی، سید رضا؛ مکتبهای ادبی، انتشارات نگاه
📌 افلاطون؛ مجموعۀ آثار، ترجمۀ محمد حسن لطفی و رضا کاویانی، انتشارات ابن سینا
📌 فیش، فرانک جیمز. آسیبشناسی روانی بالینی. ترجمه نصرتالله افکاری.
📌 آریانپور، امیرحسین.فرویدیسم با اشاراتی به ادبیات و عرفان. ابنسینا.
📌 اسکات کادر، اورسون.شخصیت پردازی و زاویه دید در شعر و داستان ترجمه پریسا خسروی سامانی. تهران. نشر رسش. چاپ اول
📌 حسین پور چافی، علی؛ جریانهای شعر معاصر فارسی از کودتا (1332) تا انقلاب (1357)، انتشارات امیر کبیر