سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        شب و عشق

        شعری از

        حجت سلطانیان سلطان

        از دفتر برگی از زندگی من نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۷ بهمن ۱۴۰۱ ۰۱:۰۶ شماره ثبت ۱۱۶۹۶۵
          بازدید : ۱۶۴   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حجت سلطانیان سلطان

        از آن روزی که دل پیمانه بو کرد 
        به دست خود دلش اندر سبو کرد 
        به هر جا می شد از مستان بگفتا 
        خطاپوش جهان ، مدیون او کرد 
        چنان تاقت ندارد ، هجر ساقی 
        که آب دیده را صد رود و جو کرد 
        خدا را عاشقی مستانه می دید 
        به قفل مسجدی آویته خو کرد 
        چو دشمن باعث دست دعا بود 
        دما دم در دعا ، یاد عدو کرد 
        چو شاهد می زدش بازی مستی 
        به جام سر کشان ترک دورو کرد 
        خدا را بخششی در کارش انداخت 
        گمانم در سحر ، خوش آرزو کرد 
        چو کوری کز شفا می بیند اکنون
        در این صحن و سرا را بلبشو کرد 
        به شوق این کرم در آخرین دم 
        به آب دیدگان خود وضو کرد
        دهن از آیت قرآن چو بگشود
        گلیم جسم و جان در هم رفو کرد 
        چهل سال از خدا عمر گران داشت 
        ولی این مانده را فعل نکو کرد 
        دل از شوق وصال مرحم عشق 
        سحر را با نسیمی گفتگو کرد 
        چو شمع نیمه شب این راز فهمید 
        به خاموشی که آتش در گلو کرد 
        ندایی آمدش برخیز و چین کن 
        شنید و فعل دل را مو به مو کرد 
        گمانم بار دیگر زاده شد دوست 
        چو روح و جان به یک پیمانه نو کرد 
        چو من تاری ندارد بنده ای مست 
        نظیفی آمد و آیینه هوو کرد 
        به صد سکه چو سلطان باغبان داد
        بفهمیدم که دل رشد و نمو کرد
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۱ شاعر این شعر را خوانده اند

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3