شنبه ۱۰ آذر
|
دفاتر شعر مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
آخرین اشعار ناب مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
|
وقتی که رفتی آسمان دیگر
خورشید را از من گرفت و غم
چون سایه ای همراه هر روزم
تاریک شد دنیای من کم کم
رد میشدی تا بگذری از شب
از خاطراتی که هنوز اینجاست
هرگز سکوتت را نفهمیدم
بعد از تو دردی سینه سوز اینجاست
گفتی جدا از راه و بیراهم
شاید گذشتی از هیاهویم
گفتم بمان در خانه ی چشمم
گفتی که خود از نسل آهویم
گفتم غزل بنویسم از چشمت
هر شب نوشتم از وفای تو
گفتی که دلگیری دگر از من
گفتی نمیخواهم جفای تو
جان بر لبم آن شب که میرفتی
دل در تکاپوی نگاه تو
دیگر گذشتی از سلام من
من ماندم و چشمی به راه تو
چون سایه بودی در غروب من
رفتی و سهمم از تو دلتنگی
از سنگ فرش کوچه ها دیدم
رفتی گذشتی با دلی سنگی
گفتم خداحافظ دم آخر
اما جوابی از تو نشنیدم
چون سایه رفتی و در آن کوچه
دیگر تو را هرگز نمی دیدم
...
مهدی بدری(دلسوز)
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.