دوشنبه ۵ آذر
موسی و شبان شعری از امیر وحدتی یگانه
از دفتر یگانه نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۳ دی ۱۴۰۱ ۱۶:۲۲ شماره ثبت ۱۱۶۵۹۲
بازدید : ۳۳۸ | نظرات : ۴۴
|
دفاتر شعر امیر وحدتی یگانه
آخرین اشعار ناب امیر وحدتی یگانه
|
موسی و شبان
دید موسی کودک خُردی دَم آزاد راه
در میان سوز سرما اندرونش سوز آه
کاسبی میکرد گویا آن شبان خردسال
خسته بود اندر میان ازدحام و قیل و قال
فصل تابستان بیابانها شبانی میکند
در زمستان هم خیابان جانفشانی می کند
دستهای لاغرش را سوی خالق باز کرد
شکوِه خود با خدایش نم نمک آغاز کرد
تو کجایی سهم من از چرخش دوار چیست
خواهرم بی کفش باشد پس بگو مسئول کیست
گر لباسم زشت می باشد دلم آئینه است
از هجوم سنگ بی عدلی چنین پر کینه است
می شود گاهی دل بشکسته من وسوسه
کاش بودم مثل همسالان خود در مدرسه
مطمئنم گر بدانی حال و روز مادرم
یا ببینی در نهانی گریه های خواهرم
درد ما را همچو درد خویش درمان میکنی
کارها را اندکی بر ما هم آسان میکنی
خرج نان خواهر است این دسته گل پرپر مکن
تو مرا شرمنده از دلخواهش مادر مکن
راه را خلوت مگردان از ترافیک گران
کز وجودش عاید ما میشود یک لقمه نان
کاش باشی یک شبی همراه من مهمان ما
تا ببینی وقت شام و سفره بی نان ما
گاه ما محتاج می باشیم بر یک نان شب
اندکی واضح بگو داری چه چیز از ما طلب
بست چشم خویش از دنیا پدر با حال زار
مادرم در کنج کلبه مانده است چشم انتظار
دوش حال مادر بیچاره من شد خراب
از هجوم اشک های خواهرم گشتم کباب
خواهرم با سن خُردش حس خواری میکند
مادرم از گشنگی شب زنده داری میکند
این چه وضعی و چه حالی ، وین چگونه زندگی است
وضع و حال زار ماها بر تو هم شرمندگی است
مادرِ آن نور چشمی رفت شهر لاس وگاس
مادرِ من بگذرانَد عمر با کهنه پلاس
سهم ما را کرده ای یک کلبه ای تنگ و نمور
قیمت ویلای آنان شد کرور اندر کرور
زیر پای نور چشمی لند کروز و دانگ فنگ
قسمت ما پس چرا شد کفش پاره پای لنگ
این چه عدل و وین چه داد است از چه میگویی سخن
سوختم طاقت ندارم لای پاره پیرهن
پیش قاضی برده ام از تنگدستی عرض حال
امتحان است گفت از سوی خدای لا یزال
بسکه خورده پای من بر سنگ گشته سنگ پا
امتحان از نور چشمی ها بگیر از ما چرا؟
آزمودی بسکه ما را با کژی ناراستی
راستی را از دل پر خون ماها کاستی
کرد موسی اندکی دقت به وضع و حال وی
دید کلًّا دسته ای گل میشود اموال وی
اندک اندک روز رفت و چون هوا تاریک شد
رفت موسی اندک اندک بر شبان نزدیک شد
گفت موسی آن شبان را هان! سراسر گوش باش
مژده ای دارم برایت لحظه ای خاموش باش
از شراب ناب رحمت بر تو جام آورده ام
از خدایم من برایت یک پیام آورده ام
چون در این دنیا تو را اینگونه باشد سرنوشت
جایگاه تو در آن دنیا شود باغ بهشت
چون شبان این قصه را از جانب موسی شنید
سر نهاد اندر بیابان جامه خود را درید
های هایِ گریه سر داد آن شبان بینوا
سر بسوی آسمان کرد و شد از موسی جدا
بار الها قصد داری بر سر کارم نهی
وعده های خوب و خوش را بر سر خرمن دهی
جان موسایت خدا دیگر تو ما را خر مکن
گفت بر موسی تو هم زین کارها دیگر مکن
#امیر_وحدتی_یگانه
۱۴۰۰/۱۰/۱۴
|
|
نقدها و نظرات
|
عرض سلام و سپاس از حضور پرمهرتان مهربانو. 🥀🥀🥀 | |
|
عرض سلام و ارادت جناب خوشرو. از بنده نوازی و همراهی صمیمی تان سپاسگزارم. من هم امیدوارم. دلتان شاد و لبتان خندان ارجمندم. 🌾🌾🌷🌷🌾🌾 | |
|
عرض سلام و شب بخیر دارم خدمت استاد محمدی گرانقدر. از حضورتان سپاسگزارم. 🌼🌼🌺🌺🌼🌼 | |
|
عرض سلام و ارادت جناب عزیزیان ارجمند. حصورتان را قدردانم. 🌱🌱🍎🌱🌱 | |
|
عرض سلام و ادب خدمت جناب زراعتی بزرگوار و سپاس از همراهی صمیمی همیشگی تان. موارد متینی را راجع به سیاهه حقیر مطرح نموده اید که جای سپاسگزاری و قدردانی دارد. اما برادر بزرگوارم: هیچکس آرزوهایی را که در پاسخ طرح فرموده اید، ندارد و همیشه هم دست بدعا هستیم که برای هیچکسی هیچ نوع گرفتاری و از جمله گرفتاری های مطروحه جنابعالی پیش نیاید. بحث بر سر این است که بقول معروف: "واعظان این خطبه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت مبروند آن کار دیگر میکنند" آیا آنانکه برای هدایت مردم به بهشت موعود بودجه های قابل توجهی جذب میکنند، خود بر وعده هایی که میدهند ، اعتقادی دارند؟ آیا اینان نظام هستی و نظم و تناسب زیبای موجود در آن را در ذهن کودکان و نوجوانان خدشه دار نمی کنند؟؟ نوجوان و جوان امروزی، تفکر دهه های چهل و قبل از آن را ندارند و این دوگانگی ها را می بینند و تشخیص میدهند.. کسی که بخاطر پیری و کهنسالی حتی قادر به تکلم عادی نیست ولی همچنان بر اریکه قدرت تکیه زده و مقدرات یک ملت و کشور را بدست گرفته و از قدرت و ثروت سر مست است و خود هم از طلایه داران بهشت موعود می باشد ، آیا بر تفکر تناسب نطام هستی و عدالت در آفرینش در اذهان جوان و نوجوان آسیبی نمی رساند؟؟ آن مدعیان بهشت موعود که برای حفظ موفعیت سیاسی و اجتماعی کذایی دنیوی خود حتی به جان و مال انسانها نیز ارزش قائل نیستند، آیا این حرکت آنان با وعده های بهشت موعود همخوانی دارد؟؟ و هزاران موارد دیگر ... وگر نه کسی با فلسفه نظام زیبای خلقت بحثی ندارد برادر ارجمندم. 🥀🥀 | |
|
درود مجدد بزرگوار موسی که مصداق «رطب خورده کی منع رطب کند» نبود. موسی کلیم الله و چوپان بود. او را چه کار با واعظان آن چنانی یا رجال فاسد اشرافی؟! بله. قبول دارم. اغلب گل فروش ها، از دست کسانی که «به نام دین سر دین را بریدند» دین گریز می شوند و در حکمت باری تعالی تشکیک می کنند. انتظاری هم نمی رود امثال این گل فروش به تفاوت آزمون های ابنا بشر، رویکرد فلسفی و عرفانی داشته باشد... ای کاش به جای موسی کلیم الله، همان پیر چلغوزی که قادر به تکلم عادی نیست ولی همچنان بر اریکه قدرت تکیه زده و ... را قرار می دادید! خدا یار و یاورتان باشد. | |
|
عرض سلامی دوباره . باز سر بر آستان آن کلیم الله با معرفت می نهم که میتوانم حرف دلم را از زبان ایشان بزنم و در جا عصایش را اژدها نمیکند تا مرا و دودمانم را یکجا ببلعد. میتوانم بر آن پیر بقول فرمایش شما چلغوز بگویم که بالای چشمت ابروست؟؟!! قبل از اینکه نوبت به آن پیر برسد، بقول معروف سگهای قاسم خان پاچه مان را می درند !!!!! از همراهی و هم دلی تان باز هم سپااااااس. 🥀💙💙💙🥀 | |
|
"واعظان این خطبه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند" آفرین بر شما جناب وحدتی یگانه آگاه و حقگو | |
|
سلام و سپاس از حضور ارزشمندتان. 🥀🥀 | |
|
درودی بیکران بر خدمت استاد گرانقدر جناب شفیعی. حضور گرمتان برایم خیلی ارزشمند است. سپاسگزارم و من هم امیدوارم. 🌾🌾🌼🌼🌾🌾 | |
|
درود و عرض ادب جناب علامیان. از حضور گرم و حسن نظرتان سپاس. امید که خدای متعال درد همه ما را که دردمندیم، با دست توانمند خود دوا کرده و عاقبت همگان را ختم بخیر گرداند . 🌻🌻🌼🌼🌼🌻🌻 | |
|
عرض ادب خدمت سرکار خانم خیاط پیشه. حضورتان موجب امتنان است. سپاس. 🥀🥀🌻🥀🥀 | |
|
سلام و عرض ادب جناب کاظمی. از حضور سبزتان سپاس. 🌼🌼🌻🌻🌼🌼 | |
|
سلام و عرض ادب جناب اسکندری. خوش آمدید بزرگوار. حضورتان را پاس میدارم. شاد باشید و سرافراز. 🥀🥀💙💙🥀🥀 | |
|
عرض سلام و ادب استاد گرامی جناب گلی. در مقابل مقام حضرتش سر تعظیم فرود می آورم. این سروده در استقبال از شعر موسی و شبان که در دوران ابتدایی جزئ درسهایمان بود سروده شد. ضمنا از زبان آن حضرت بخاطر معرفتش میتوان حرف زد و مورد عتاب قرار نگرفت. بامید بهروزی همه ملتمان و ملل دیگر تقاط جهان. سپاسگزارم. 🥀🥀 | |
|
عرض سلام و ادب جناب نظری. حضور سبزتان را قدردانم و از رباعی زیبا و تامل برانگیزتان سپاسگزارم. دیوی برود ددی به بازار آید بدتر که رود بدی به بازار آید این دد که کمی کهنه شود در بازار آن دیو دوباره بر سر کار آید
دلتان شاد و زندگی تان مملو از آرامش الهی. 🥀💙💙💙🥀 | |
|
درود و عرض ادب خدمت ادیب بزرگوار جناب ناجی. سپاسگزار حضور گرمتان هستم. 🥀🥀🥀 | |
|
درود بر شما جناب استاد فتحی. از همراهی همیشگی تان سپاسگزارم. ضمنا حضرت موسی بدون محدودیت و ممنوعیت همواره دست یافتنی است. برقرار باشید. 🥀🥀🥀
| |
|
سلام و سپاس از حضور گرمتان بانو. در پناه حق. 🥀🥀💚🥀🥀 | |
|
سلام وارادت بر استاد ارجمند بسیار زیباست درودهایم تقدیمتان | |
|
سلام و عرض ادب سرکار خانم رجائی. حضورتان موجب افتخار است برای بنده. از نگاه زیبایتان سپاس. شب خوبی داشته باشید. 🥀🥀🥀 | |
|
درودها بر شما سرکار خانم خدابنده. مجددا سپاسگزار نگاه زیبایتان هستم بانو. شب زمستانی آرامی داشته باشید و امید که همواره تنور دلتان گرم و لبتان خندان باشد. 🌷🌷🌷🌷 | |
|
عرض سلام و صبح بخیر دارم و از حضور سبزتان سپاسگزارم. امید که همه دردها به عافیت و عاقبتی نیکو بینجامد. 🥀🥀 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرشما استادعزیز
بسیارزیباوتاثیرگذاربود