در گلویم
هزار کبوترِ تیر خورده
هزار کبوتر بی پر
هوای پر کشیدن دارند
سیم های خاردارِ خاطره
نمی گذارندم
مریم را ببویم
مریم را بیاندیشم
اتاقِ تاریک،
به دورِ من حلقه می زند
دیوارِ طَرد،
پشتِ من تکیه می زند
و ستون فقرات
هر دم از تَرَک تَرکِش می خورد
مرا از جنگ بیرون بیاور !
به آبِ آرزو می گویم
آرام تر از امواجِ تو
و دورتر از چشمانِ حال،
درنای کاغذی را
روانه " خواهم کرد "
- هیهات ! ...
غرق
" می شود " -
خطوطِ خودی لو می رود
گذشته و آینده لو می رود
دست هایم
پر از کینه می شود
دست هایم
پر از پینه می شود
دست هایم
پای زخمِ زمین می ایستد
مرا از جنگ بیرون بیاور !
در غبارِ مهمّات
زیرِ فرکانسِ پنجره
بیسیم
توی گوش فوت می کند
سینه،
سوتِ سنگین می کشد
خون،
خون را اشغال می کند
و قلبم
مدام داد می زند:
مرا از جنگ بیرون بیاور !
مرا ازجنگ بیرون بیاور !
مرا از جنگ بیرون بیاور !
.
.
.
درودجناب آرمان سپیدبسیار زیبا و جالبی خلق کردید فکر کنم قبلا این شعر راثبت کرده بودید ولی کامنت ها بسته بود چون به چشمم آشناست و انگار خواندمش دکلمه و موسیقی هم دلنشین بود درپناه حق باشید
عرض ارادت استاد معزز جناب پرناک احسنت بسیار هنرمندانه است سیم های خاردارِ خاطره نمی گذارندم مریم را ببویم مریم را بیاندیشم....... با اوردن واژه ی مریم( ایهام» زندگی،گل، ووو تداعی کردن جنگ و اسارت و دوری از خانواده، البته استنباط من از این اثرزیبا
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
درودبرشماجناب پرناک
بسیارزیبابود