ز حال ما اگر خواهی ملالی نیست جز دوری
امید است روزگارانی شود پایان مهجوری
ز حال تو اگر پرسم چه داری بهر این خواهش
نمکدان دل ما را نباشد طاقت شوری
نوشتم نامه ای از دل گمانم قاصدک گم شد
نسیم گوئی گذر کرده ز قاف و قله ی طوری
تویی ری را و من افرا عجب توجیه پنهانی
مثال عشق افلاکی سلیمان بوده با موری
درین شب های دلتنگی ندارد کهکشان ماهی
به ابر تیره برتابد رخ مهتاب پر نوری
زمین بر آسمان تازد نماد اسب تک تازی
درین اوضاع آشفته نه میت مانده و گوری
هزاران لشکر زنگی تهاجم برده بر رومان
شکسته گردن گلها به جلادان ساطوری
زبان تلخ شعرم را ببندم تا که اغیاری
نداند اندرون دل بخفت دردانه ی پوری
خبر داری ز تاکستان مویز از غوره می روید
جوان گردیده پیرانه به رحلت های مغفوری
افول فصل سرما را کسی هرگز نمی داند
به غیر از ساقی و ساغر وآن می های انگوری
بهار و تیر و پائیزان سنه از غصه می سازد
بنی آدم درین پیکر شود زخمی و رنجوری
چه قدر داند که جام جم بود دجال معروفه
برقصاند به آهنگی طفیل و دخت مستوری
تجاهل دارد این فهوا ز هر چه دید و بشنیده
طعام سفره ی خدعه تجمل بلعد و سوری
اگر رجاله ها ریزند سرشک مکر تمساحان
ولی تلخند سالوسان بدارد قصد و منظوری
سگ و کفتار و دریوزه طمع بر گربه ای دارد
که آغشته نموده تن به عطر سدر و کافوری
بیا هر دم به دیدارم چرا بی تاب و حیرانم؟
دو چشم تار یعقوبت ببین گردیده اند کوری
همان اعجاز بشکفته دو شقه نیل مصری را
سرشته خاک آدم را سیاه و ابلق و بوری
رمه در آغلش سوزد بدین آخر زمان نحس
چپاول کرده صیادی که دشنه دارد و توری
ازین کوچه به آن کوچه به دنبال شما پویم
جهان را فتنه افتاده ز سیاسان، زر و زوری
دهان انتظار ما پیاله خون دل نوشید
بجوشاند خم سرکه به فکر و ذهن مخموری
تبم از خود شرر خیزد طناب بخت می بافم
طبیبا ! کاش درمانی شوی بر درد ناسوری
شکستم کل بت ها را درین بت خانه ی قلبم
گلستان گشته این آتش خلیل الله ماجوری
میان دشت می گشتم ندیدم غنچه ی نرگس
کدامین روضه ی رضوان بپرورده چنان حوری
تمام فجر آدینه سپر گردانده این سینه
ندا آورده جبریل و ملوک بیت معموری
به چشمان فریبایت خورم سوگند ای سلطان
برای آخر قصه نما فرمان و دستوری
به دست آب بسپارم عریض و نامه ام یارا
و چاه جمکران خوانم دعای لوح مشهوری
.....................................................................
افروز ابراهیمی_افرا
آبادان
جمعه شب ساعت 11
درودبرشما
زیباقلم زدید