شهر خراب

درود بر شاعر دغدغه‌مند جناب رهایی بزرگوار
چه زیبا و البته غمگنانه درد این روزها و این حقیقت تلخ را غزل کردید🖤
نبض قلمتان سبز
به امید روزهای خوب... بالاخره یه روز خوب میاد

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه‌شان را نمی‌بندند
قفل افسانه‌ایست
و قلب
برای زندگی بس است
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف، زندگی‌ست
تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرم
روزی که هر حرف ترانه‌ایست
تا کمترین سرود بوسه باشد
روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم
و من آنروز را انتظار می‌کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم
(شاملو)

درود بر جناب رهایی
نبض قلمتان سبز
خدا کند روزی که می آید سخت نباشد که حسرت این روزها را بخوریم واین روزها ....روزهای خوشمان باشد

مردمی که قدر نعمت امنیت نداند وناسپاس باشند نعمت از آنها گرفته می شود
به قول عزیزان به امید آگاهی وخرد جمعی
که باعث پشیمانی نشود

حسبی الله لا الله الا انت
شادمان باشید

درود بر شما جناب رهایی گرامی