هنوزم مشق اوباش از بلاد غرب می آید
گذشته گر چه دوران رعیّت ها و اربابی
قلم در دست عیاشان نوشت افزار شیادیست
تن تاریخ چرکین از روایت های قلابی
دهان فلسفه بافان پر از نشخوار آغل هاست
محل لعن های بوعلی سینا و فارابی
رخِ ماهِ درونِ برکه را هرگز نیالاید
نجاسات وزغ ها و لجن زاران تالابی
میان جهل چندین تن تعصب باز تزویری
کم آورده ست بی شک جاهلیّت های اعرابی
به قانون پایبندی ها نشان آدمیّت هاست
جلوتر از تحجّرها قوانین حمورابی
شغالان را چه جای منطقی ها تا که منطق هاست
غُدَدهای درون ریزِ پُر از رگ های اعصابی
بزرگان ادب از هر چه عنوان است بیزارند
زر و زورند دلخوش ها به بازی های القابی
کجا درکی ز مکتوبات باشد بی سوادان را
منابع های آن ها چون حلب هاییست بشقابی
کجا دارد تحمل های انوارِ علومی را
دهان های پُر از دودِ سبک مغزان بنگابی
پُر از جعل نسب نامه میان صُلب ناپیداست
تمام فخر نادان ها نژادی هست و انسابی
تمام واژه هاشان گنده گویی یاوه گویی هاست
میان دود منقل ها تبهکاران احزابی
پُر از الفاظ آزادی زبان های تمامی خواه
به موزه رفته اما این مهارت های کذّابی
به طنازی سخنگو وُ به قدرت چون بیاویزند
بپردازند کفتاران به سلاخی و قصابی
جهان موسای دیگر خواهد آری سامری ها را
زمان را پهلوانی باید آید همچو سهرابی