شنبه ۳ آذر
خواب شعری از آرش براتی
از دفتر دلنوشته های من نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱ ۰۱:۳۷ شماره ثبت ۱۱۴۲۸۲
بازدید : ۲۲۸ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب آرش براتی
|
شب شد و اینک که به بالین فتاده ام
همراه تشک و بالش و ملافه ام
خواب پدیدار شد و دستم گرفت و برد
آرام آرام صحنه ای ساخت برای من
در حال پرش و جست و خیز در دشت
یک دفعه پرید میان عقایدم و بعد
صحنه ای از ربا و نزول دیدم
صحنه ای از دلار و یورو دیدم
هر سکانس که می گذشت بر احوالم
عرقی از ترس می چکید از خوابم
اوضاع را تا بدان جا خراب دیدم
ک بهای مرغ، زَر امامی بود
در اندیشه ی سامان قیمت ها،
خاطرم رفت به نظارت ها
ولی از شور بختی ام این بار،
کسی نداشت آگاهی زِ نرخ ها
با وحشت و دلهره میگذشت احوالم
تا که نیک بختانه ساعتم زنگ خورد
برجستم و نفسی عمیق کشیدم از خواب
نفسم ک جا فتاد گفتم
خداروشکر که حقیقت نداشت این خواب
خداروشکر در امانیم ما
خداروشکر وضع مالی عالی ست
خداروشکر که نداریم الافی
خداروشکر نرخ بیکاری صفر است
خداروشکر هر که خواست زوج است
خداروشکر مسکن از خانوار بیش است
خداروشکر مسافرت به راه و شادی هایمان روز به فزونی
خداروشکر وضع کارمندان عالی و کسبه از سودشان راضی
خداروشکر سفره هامان پُر، شکم هایمان سیر است
خداروشکر حاکمان دست صاف و فکرشان خدمت
خداروشکر زندان جای مفسد و مملکت گل و بلبل
|
نقدها و نظرات
|
درود استاد بزرگواری فرمودین | |
|
سلام استاد گرانقدر بزرگواری فرمودین وقت ارزشمندتان را صرف خواندن متن این کوچک کردید | |
|
درود استاد عزیز سپاس بابت زمانی که صرف بنده نمودید | |
|
سلام استاد بزرگواری فرمویدن | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود
دستمریزاد