سروش 1
آن که ماندَه ست بین بدتر و بد
چه بگوید؟! کجا گلایه کند؟!
تا به کِی از دلش فغان بچکد؟!
آتش بی صدا ست.
سروش 2
بادی از شرق می وزد گاهی
بادی از غرب و آنچه آگاهی
قاصدک ها به بادها، راهی
و نهالان به فتنه ی طوفان
مانده از ریشه اش درخت کهن.
سروش 3
من نه همچون شما از اینهایم
نه چو آنهاست رایم و جایم
طعنه ها می خورم از این و از آن
هدف موج هاست دنیایم
در وسط، جاری اند کشتی ها.
شعرسروش:
گونه ای از شعر پیشرو، اصالتاً برای کوتاه سرایی و برپایه ی همانندگریزی در لَخت پایانی.
در سروش معمولا لَخت های غیر پایانی،
در زنجیره ی یک یا بیش از یک قافیه ای می آیند و لخت (یا لخت های) پایانی
در قافیه یا طول یا... متفاوت و برجسته است.
در سروش سعی می شود نگاه و بیان، تازگی و طراوت داشته باشند.
شعر پیشرو:
آمیخته ای از شعر سنتی و شعر نو و گاهی همراه با برخی ویژگی های تازه یا کم تر پرداخته شده، همچون وزن پردازی پیشرو، قافیه_آهنگ، ردیف واره و.... شعر پیشرو، گونه هایی دارد همچون
سروش، سه گلشن، شعر سبز یا چندآهنگ و شعر تک و به گمان ما شعر سه گانی.
مکتب ادبی نورگرایی:
مکتبی نوپا و بومی، برپایه ی
ترسیم طبیعت و سنت با قلم موی معنویت بر بوم پسامدرن یعنی جهان امروزی.
مکتب ادبی نورگرایی، بطور ویژه دارای ویژگی های مذکور است و در گونه های شعر پیشرو به کار می رود ولی بطور عام و در کاربردی گسترده، هر سروده ای در گونه های شعر پیشرو را می توان زیرمجموعه ی این مکتب دانست؛ چرا که آمیختگی های کهن(سنت) و نو، از اشتراکات آنهاست.
چه خوب اگر شما هم به جمع سروش سرایان بپیوندید!
زیبا بود و عالی