سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        یاس سپیدی

        شعری از

        راحیل بهاری( شکوه)

        از دفتر شعرناب نوع شعر دوبیتی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۳۱ فروردين ۱۳۹۲ ۱۷:۳۸ شماره ثبت ۱۱۳۶۱
          بازدید : ۱۰۶۷   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر راحیل بهاری( شکوه)

        سلام، امروز دلم میخواست بگوید؛
        قصه ای از جام تزویر
        قصه ی آدمی از دنیای تقدیر
        قصه ی او که از گل احساس
        هر چقدر پاشید به دنیا
        هیچ نشد پاک
        نقاب از خود گرفت و
        شد تنی، تنها، سپیدی
        روزگارش میگذشت از پس هر یک
        ز دست سرنوشت آمد به دستی
        که نقاشش بزد بر رسم لوحی
        همه رنگها بودند، تک، تک
        گل رنگین کمان می زد نقاش
        ولی نوبت رسید بر او که شد غم
        به روی آن دل سپید تنهاش؛
        "به دردم تو نخوردی، ای مدادک!"
        مداد رنگی سپید تنها
        دلش پر شد بسی از همه غمها
        که با خود گفت؛ علت چیست خدایا؟!
        چرا خلقت نمودی این دل پاک؟!
        بپیچید در درونش ساقه ای سخت
        به تنگ آمد درونش حس غربت
        همینکه تاب خورد از شاخ و برگش
        به دامانش گل حسرت می بست
        که با خود گفت؛ بی رنگ بودی؟!
        تو از پس احمقی، در دست بودی!
        چه سود آخر چنین بی رنگ بودن
        چرا همرنگ این مردم نبودن؟!
        چرا...؟!
        که ناگه بر نوکش پرگار چرخید
        به دور لوح اندیشه چو خط زد
        گل یاس سپیدی نقش بر بست
        بلوغ تازه ی احساس بودش
        که اکنون کودکش بر خود کشید قد
        لب از لب چون گشود و زمزمه کرد
        نوایی آمدش بر گوش جان خوش؛
        که دنیا پر شده از هر پلیدی
        بزن بر تارک دنیای تاریک
        بزن، پاکی بزن، یاس سپیدی
         
        شکوه"
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5