يکشنبه ۳۰ دی
فراتر از حَدِ تصور شعری از شیما رحمانی
از دفتر تو نوع شعر متن ادبی
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۷:۵۳ شماره ثبت ۱۱۳۳۷۱
بازدید : ۲۰۷ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب شیما رحمانی
|
تو را پیش تر از اینها میشناخته اِم.
خیلی خیلی پیش تر .
قبل از هُبوطَم.
قبل از هُبوطَت.
هر زمان که بیهوده دلتنگ میشدم،
میشوم و یا خواهم شد!
بی گمان ردِ پایِ تو وجود داشته،
دارد
و خواهد داشت.
هرگاه که پروانه ای را بِنشَسته بر برگ گلی دیده اَم،
خیره در چشمانم،
تو،
خود، آن پروانه بوده ای.
هر پگاه که یاکریمی در پشتِ پنجره یِ اتاقم، هوهوهوهو هو کرده و می کند،
می دانم، این یاکریم نیست که آمده مژده ی سحر را به من بدهد،
بلکه خودِ تویی که آمده ای طلوعِ دلِ انگیزِ صبح را برایم به خیر گردانی.
تمامِ شب هایی که چشمانم میل بر هم آمدن ندارند و با نهایت توان زور میزنند که حتی برای لحظه ای،
بیشتر باز بمانند، مطمئن هستم که از شوقِ دیدن توست.
تویی که در گوشه ای از اتاق لمیده ای،
دستانت را زیرِ چانه ی خود تکیه گاه کرده و با لبخندی مهربان خیره در چشمانم نگاه می کنی.
و اما شگفت انگیزترینش این بوده و هست که هرگاه آمدم،
می آیم، دست بر کلیدِ برق بگذارم تا پس از خاموشی، سَر بر بالینِ بی کسی اَم آرام گیرد،
جرقه ای که از برخوردِ انگشتانم با کلید زده میشد و میشود،
چیزی نبوده و نیست جز شراره هایِ برخوردِ انگشتانِ تو با من.
که:
اِی یار، آسوده بخواب
چون در آغوشِ مَنی.
وجودِ تو، هیچ گاه منحصر به یک مکان و زمان نبوده، نیست و نخواهد بود.
وجودِ تو، چیزیست فراتر از حد تصور!
✍شیما.ر
شهریور یکهزار و چهارصد و یک خورشیدی
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام دوست مهربونم. ممنونم از لطفت🌹🌹🌹 | |
|
درود دوست عزیز. بزرگوارین🙏🌹 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا بود و بااحساس