اَلِسون و وَلِسون
اَلِسون و وَلِسون
خدای خوب و پاکم !
منجیِ خوبمون رُو، زودی به ما برسون
عمریه منجی میخوایم
اینهمه شعر و رمان ، دلنوشته ،
به التماسش هستن
دراین سرای دنیا
میونِ این غریبا
اینجا شده ، شبیهِ قلمستون
همه دارن می نویسن
عشقشونو می نویسن
دلشوره ها و غمشون ، همه رو
از تُوی معشوقِ پاک ، می نویسن
اما به جُورِ بعضیا ،
اینجا شده فقط فقط غمستون
باید اینجا میشد همه ، گلستون
ولی هکتارها لاله زار،
همشون به ما میگن :
اینجا چه دستِ کم داره ،
از قبرستون ؟
اینهمه لیقه ، همه ی جوهرارو،
کامل به خود مکیده
دوات قراربود قلمو شارژ کنه
اما کو جوهرستون ؟
جوهرِ مردانه گی ، زنانه گی ،
رو بسوی دیگه س ،
نه روبسوی خدا
هدفها روبه زوال
آفتابه روبه موال
آفتاب هم روبه زوال
بیشتر شب است اینجا ، تابستون و زمستون
منجی میخوایم ، ما اسیرانِ این خاک ،
منجی به ما برسون
با این روحِ های ترسون
با این جسمای ترسون
سرِجامون همه خشک شدیم ،
بدونِ اون منجی ، کجا بریم ترسون ؟
کجا بریم لرزون ؟
بهمن بیدقی 1401/6/4
بسیار زیبا و شورانگیز بود
در وصف انتظار
یا مهدی(عج) ادرکنی