پنجشنبه ۱۶ آذر
حضرتِ شعر شعری از زهره باقری
از دفتر لا نوع شعر قطعه
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۸ شهريور ۱۴۰۱ ۲۰:۴۲ شماره ثبت ۱۱۲۹۴۱
بازدید : ۴۵۲ | نظرات : ۷۰
|
آخرین اشعار ناب زهره باقری
|
حضرتِ قطعه و جنابِ غزل ؟
از رُخِتان نیست چرا پس اثر؟!
از دلِ من رخت، کجا بسته اید؟
طول کشیده ست چرا این سفر؟
مِنَّتِ تان را که کشیدم ولی
بود تلاشم همه اش بی ثمر
چند شبی رفته ولی همچنان
بد شده ام در پِی تان در به در
تنگ شد این دل، به خدا بر شما
گوشه ی چشمی بکُنیدم نظر
رحم نمایید به بی تابی ام
مرحمتی باز به این چشمِ تَر
مُلتمِسِ بخشِش و بخشایشم
بی ادبی داشته ام من اگر
بازنگردید شما، می شود،
دخترکِ شعر و غزل، بی پدر
ناز، دگر بی حد و اندازه شد
غمزه گر و فتنه گر و عشوه گر
رُخ بنمایید و حرارت دهید
منجمدم طاقتِ من، رفته سَر
بر سرِ این راهبه مِنّت نهید
دادنِ فرصت که ندارد ضرر
عهد کنم بد نکنم با شما
وعده ی من نیست مگر معتبر؟
راهِ شهودم بگشائید باز
هم بِشَویدم ولی و راهبر
نیست زمین، جای خوشی بی شما
جلوه ندارد فلک و این قمر
پلکِ دلم باز چرا می پَرد؟!!
از غزل و قطعه شد آیا خبر؟!
آه، جهیده ست برون، بر لبم
سوزِ درون می شَوَدم کارگر
غلغله و بانگِ خوشی می رسد
می شِنوم، گوشِ دلم نیست کَر
بی خود و بی من شده ام، می رود،
هوشِ من از زمزمه ی یک نفر
قطعه ی زیبا و نوئی آمده ست
تا بِشَوَد در وطنش مستقر
می چکد اینگونه به روی زبان
مرغِ دلم باز کشیده ست پَر
می دهدم مصرع و ابیاتِ نو
روحِ مرا کرده کنون شعله ور
بوسه دهد بر لب و هم بر ورق
خَستگی از جان و دلم، رفته دَر
دور و برم، پُر شده از عطرِ او
کاش بماند، نرود دورتر
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما جناب عزیزیان عزیز محبت کردین  الان اصلاحش می کنم | |
|
درود بر جناب چشمه ی عزیز نظر لطف شماست سلامت باشین | |
|
درود بر شما سپاسگزارم جناب علامیان | |
|
سپاسگزارم جناب ایوری سلامت باشین | |
|
درود بر شما جناب شفیعی محبت دارین | |
|
متشکرم جناب حاجی پوری گرامی | |
|
درود بر شما، محبت دارین جناب آروین گرامی | |
|
سپاسگزارم، سلامت باشین جناب کریمی | |
|
درود جناب انصاری عزیز بزرگوارید | |
|
سلامت باشین جناب رمضانی لطف دارین | |
|
درود بر شما جناب احسانی فر گرامی خوشحال می شم در اشعارم از نقدهای مفید شما هم استفاده کنم رحم نکنید لطفا | |
|
گردن قلم من از مو باریک تر است. اما نقد بی رحمانه لازمه پیشرفت است. یادم می آید که روزی غزلی سروده بودم و در محضر یکی از اساتید-که احتمالا همه می شناسیمش- خواندم. ایشان چنان شعرم را مورد عنایت!!! قرار دادند که کم مانده آب شوم. دست بوس ایشان هستم که چنین لطفی را آن زمان در حق من نمود. | |
|
سلام و درود بر شما جناب آزاد بخت گرامی | |
|
درود جناب کیانی، سلامت باشین | |
|
درودتان جناب فتحی گرامی محبت دارین | |
|
درود بر شما جناب زارع بزرگوار ممنون از حضور و نظرتون مثنوی بسیار پُر مغز و زیبایی بود | |
|
درود بر شما لطف دارید | |
|
سلامت باشید جناب حسنی محبت دارید نوش روانتان | |
|
درووودتان  متشكرم، محبت دارين | |
|
ممنونم هیراب عزیز. لطف داری شما | |
|
سلامت باشین | |
|
نوش روانتان | |
|
 متشکرم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار عالی بود