سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
شعری پیش رو داریم از جناب آقای فلاح رمضانی با تخلص
عاشق در قالب غزل با قافیه های درست با رکن فاعلاتن
که چند سطری در خصوص آن خواهم نوشت
نکته ای که در مصرع اول این شعر خودنمایی میکند مصدر جعلی ریزاندن است که شاعر از آن استفاده کرده است
برای اطلاع دوستان نو آموز مصدر جعلی را دهخدا اینگونه معرفی کرده
♦️مصدر جعلی ؛ مصدر صناعی . مصدر ساختگی . آن است که کلمه در اصل مصدر نباشد، بلکه به آخر اسم فارسی یا بیگانه (مستعمل فارسی ) نشانه ٔ مصدری َیدن - َاندن - َانیدن درآورند. مانند: فهمیدن ، بلعیدن ، طلبیدن ، رقصیدن ، تلگرافیدن ، تپاندن ، غارتیدن ، جنگیدن ، قاپیدن ، شلیدن و جز آن . همچنین لغاتی را که از اضافه شدن یک اسم با «َیّت » درست شده باشد مصدرجعلی یا صناعی نامند، مانند: ایرانیت ، انسانیت ، آدمیت و جز آن .
🔵در بیت اول
اینکه اینگونه بهم ریزانده ای گیسوی توست؟
پس چرا با کِش نمیبندیش اگر آن موی توست
💠شاعر سوالی که از معشوق میپرسد و از ریختن موی او سوال میکند ولی مصرع دوم این بیت ضعف تالیف دارد چرا که شاعر عنوان داشته اگر آن موی توست چرا با کش نمیبندی که این سوال پیش می آید اگر یار مویش را با کش نبندد دیگر آن مو متعلق به او نیست؟
💠 نکته ی بعدی در این بیت استفاده ی از کلمه ی کش است گرچه ایراد ساختاری بر شعر ایجاد نشده اما به لحاظ زیبا شناختی مخلوط کردن واژگان کهن مانند گیسو و... با کش از زیبایی اثر کاسته است.
💠 حس میشود شاعر در مصرع دوم در دام قافیه افتاده و فقط به فکر جفت و جور کردن وزن و ساختار بوده و از معنی غافل شده است
🔵بیت دوم
تا نکُشته این پریشان موی تو جان مرا
کش ببندش صید افتاده دران آهوی توست
💠 گویا شاعر از کش موی سر دست بردار نیست و بیت دوم را به این موضوع اختصاص داده و به نوعی در تله ی همان گویی یا توتولوژی افتاده است فقط نکته ی جدیدش این است که با بستن موی سر دیگر شاعر در دام این مو نمی افتد که شاید همین معنی نجات بخش این بیت باشد.
بهطور کلی تصویر ذهنی ببت دوم اگرچه یک تصویر تکراری در شعر فارسی است، و اینجا هم درست اجرا نشده است، اما تصویر خوبیست به نسبت تصویر سایر مصرعها.
🔵 بیت سوم
شاخه ات کندم که خود باشم حفاظت ای گلم
اینکه در لای کتابم کرده ام مه روی توست
💠 شاعر دراین بیت از کندن شاخه ی گل حرف زده گرچه شاخه برای گل نمیتواند درست باشد و معمولا شاخه برای درخت مستتر است اما اگر از این هم بگذریم کندن شاخه به مرگ موجود ختم میشود و نه حفاظت از آن و مصرع دوم گویای این واقعیت است که گل در دفتر شاعر جا گرفته و این چیزی جز مرگ گل چیزی در ذهن تداعی نمیکند
تصویر سازی در شعر باید به گونه ای باشد که به اصل لطمه وارد نکند اگر چه شعر پرواز در ناشدن هاست اما ناشدن هایی که با یک الگوریتم خاص بتوان از دل آن معنی درست را بیرون کشید.
آرایه ای که مورد فراموشی شاعر قرار گرفته حسن تعلیل است
حسن تعلیل را علما اینگونه آورده اند
♦️ وقتی شاعر یا نوسنده دلیلی غیر واقعی امّا ادبی برای موضوعی بیان کند؛ به گونه ای که بتواند خواننده را قانع کند،آرایه《حسن تعلیل》پدید می آید.
مثال: بید مجنون در تمام عمر، سربالا نکرد
حاصل بی حاصلی نبود به جز شرمندگی.(صائب)
در این بیت شاعر برای شکل ظاهری و آویزان بودن شاخه ها و برگ های درخت بید، علّتی شاعرانه امّا غیر واقعی آورده است و آن، سرافکندگی بید به سبب بی حاصلی است.
شاعر ما جناب رمضانی در این ابیات اگر از این آرایه به درستی استفاده میکرد قطعا خط و ربط ها بهتر و مورد قبول تر
می بود
🔵 بیت چهارم
چای را دم میکنم عطری که می پیچد از اوست؟
باز می بینم که نه آن عطر دلکش بوی توست
💠در مصرع اول اگر وزن و قافیه را برداریم چه از شعر باقی می ماند جز حرف روزمرگی
شاعران توجه کنند شعر تنها وزن و قافیه و موزون نوشتن نیست و هر سخن موزونی را شعر نمی گویند شعر موزون علاوه بر وزن و قافیه و چیدمان عروضی باید از گذرگاه روزمرگی عبور کند و به نقطه ای غیر از حرف های معمولی برسد وگرنه مفهوم و معنی سلاخی میگردد مصرع دوم هم به همین منوالی که عرض شد جای ایراد و ضعف تالیف دارد
وصفی که شاعر ارائه میکند خوب است اما مشکل این است که کل این توصیف چیز تازهای ندارد. در دنیای ذهنی مخاطب تلاطمی صورت نمیگیرد و کشف بدیعی پیدا نمیشود. یک توصیف صرف است که بارها و بارها شنیده شده و گفته شده که ای کاش همین وصف دستمالی شده به صورت نو آورده میشد تا حداقل از این قصه سرفراز بیرون می آمد
🔵 بیت پنجم
بازوانت را مگیر از جسم بی جانم که من
آنکه محکم کرده ام پشتم به آن بازوی توست
💠 و همان قصه ی بیت چهارم در این بیت هم تکرار
شده است بازهم بیت چیزی گفته و هیچ نگفته است. در این بیت رابطهها ساخته نشدهاند و فقط یک گزارۀ یکخطی حاصل آمده است. برای شعر شدن نیاز به رابطههای چندوجهی در مضمون، فرم، تصویر و ... است.
برای شعر باید با کلمات عمق داد عمقی که نهایت آن درک مخاطب است و هر کس به میزان سواد و آگاهی در این اعماق غوطهور گردد نه یک تابع ساده ی خطی یک بعدی
🔵 بیت آخر
سمت دیگر گو بگیرند آن کمانداران کمان
آن منم آنکه به سمت قلعه وُ باروی توست
💠 در بیت آخر که مهمترین بیت برای غزل است و باید کوبنده تر و محکم تر باشد این اتفاق متاسفانه نیفتاده است باز ضعف معنی و تالیف در جان بیت مستولی است چرا که شاعر به جای اینکه خودش را به قلعه و بارو تشبیه کند و جان معشوق را از کمانداران محافظت نماید خودش به سمت قلعه ی یار رفته است مگر خوش بینانه نگاه کنیم و کمانداران را رقبای شاعرفرض کنیم که اگر نیم نگاهی به این طرف باشد میشود برای بیت معنی متصور شد
در کل باید بگویم این شعر از نظر من نمره ی قبولی نگرفته اما ما شاهد آثار پربار دیگری از جناب رمضانی بوده ایم که انتظار ما را در این حد بالا برده است جناب رمضانی شاعری است با استعداد شگرف و باسواد و آگاه که قطعا عجله در ارسال و عدم دقت و اطناب در نوشتن باعث شده است که شعر اینگونه از آب درآید.
برای شاعر این شعر و همه ی دوستان آرزوی توفیق و سلامتی دارم
ایام عزت مستدام
سید هادی محمدی