سه شنبه ۱۸ دی
|
دفاتر شعر محمدعلی افضلی(خاکستر)
آخرین اشعار ناب محمدعلی افضلی(خاکستر)
|
سالهاست معشوقه ام را در جهان گم کرده ام
روز و شب فقدان او من را پریشان میکند
او مرا فهمیده و رسوای عالم کرده است
در کجا معشوقه ای مانند ایشان میکند؟
اینهمه اصرار کردم با لبش کامم نداد
لب دهی یا لب ستانی با غریبان میکند!
حسرتی داریم که در وقت گهر بارِ قرار
چشم دریایی عالم را پریشان میکند
آرزویم بود ولی ترسیدم از وقت وصال
کامیابی،کام جویان را پشیمان میکند
مرحمی را در میان زخمها گم کرده ایم
آشنا کی آشنایی با یتیمان میکند؟
ابتدا جان میدهد چون جان شود دیوانه اش
سو قصد دائمی بر جانِ بی جان میکند
چونکه بر قصر دل خود می کشم تصویر او
با نگاهی نیمه شب این قصر ویران میکند
ملک او نادیدنی،خود نیز فخر عالم است
تا ابد او همنشینی با حقیر و بافقیران میکند
روح سرگردانِ عاشق حبس در زندان اوست
او چرا جور و جفا را با اسیران میکند؟
با نگاه کفرخود چون چشم بربندم از او
او مرا صدها نظر از روی ایمان میکند
نیمه شب بوسیدمش در خواب دیدم پادشاه
بوسه ها بر دست و بر پای حقیران میکند
دستِ باد و روی دریا سوخته یِ خاکستر است
آشنا این فتنه ها را با عزیزان میکند...
|
|
نقدها و نظرات
|
ممنونم از نگاه زیبایتان شاد باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غزلی ناب و زیبا بود