بسم الله الرحمن الرحیم
رفتی..
در رثای پدر بزرگوارم
آن شب دل مادر شکست و دید رفتی
شد آنچه او همواره می ترسید؛ رفتی
بگذشت شب از نیمه و گفتند با من
با کاروان خسته امید رفتی
دست اجل از آستین قهر جنبید
آن شب گل عمر تو را هم چید؛ رفتی
چون شمع بیجانی که در تاریکی محض
با شعله ای در باد می لرزید، رفتی
آزرده از رنج هزاران و هزاران
دردی که در جان تو می پیچید، رفتی
(در وقت رفتن دست ما را می فشردی
با دست بیماری که می لرزید؛ رفتی)
از درد عاری گشتی و با طیب خاطر
لب های تو بر مرگ می خندید؛ رفتی
در وقت رفتن بی گمان آماده بودی
بی مکث، بی صبرانه ، بی تردید رفتی
رود روان زندگی ما تو بودی
با گریه های بی امان بید رفتی
با شوق زندانی که از زندان و بندش
در یک زمان آزاد می گردید، رفتی
با رستگاری رفتی و ماندیم تنها
دلها بسی از مرگ تو رنجید؛ رفتی
از نعمت خوب پدر محروم گشته
مهدی و بر خود جامه می درید؛ رفتی
#مهدی_رستگاری
بامداد بیست و دوم تیرماه سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
سیزدهم ژوئیه سال ۲۰۲۱ میلادی
دفتر شعر روزگاران
۱۰۰
روح مرحوم پدر عزیزتان شاد
فاتحه و صلوات