سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        غوغا نکن

        شعری از

        زلیخا رامیار،امید سحر

        از دفتر شعر غمناک باران نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۷ فروردين ۱۴۰۱ ۱۵:۱۰ شماره ثبت ۱۰۹۲۵۰
          بازدید : ۵۱۰۲۵   |    نظرات : ۳۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر زلیخا رامیار،امید سحر
        آخرین اشعار ناب زلیخا رامیار،امید سحر

        صدای ارسالی شاعر:
        اینجا بمان تنها نرو دستم زدامن وانکن
        ایمان من بردی زکف کافر شدم حاشا نکن
        اتش چو من دارم به جان برآتشم هیزم میار 
        بنگر به من دیوانه ام بیشَم زِاین شیدا نکن
        مجنون شدم گر من ولی در شیوه چون لیلا نشو 
        بیخود زخود من گشته ام سر گشته را رسوا نکن
        من تشنه بر دریا شدم غافل زِ هر شوری شدم 
        گم گشته در رویا منم گم گشته را پیدا نکن
        رازت بدارم من به دل پس رمز دل بر کس نگو
        گفتار خوش مستم کند صحبت چنین شیوا نکن 
        آ شوب برِما بس نبود هر جا روی بلوا کنی 
        نظم در جهان بر هم زنی گویی زِکَس پروا نکن 
        غوغا به پا سازی مدام حیران به کارَت گشته ایم
        عشقت کند ویرانه دل آن را بیا مأوا نکن
        رحمی تو آدم رانما از راه حوّا باز گرد
        ناخن گشاید چون گره آن را به دندان وانکن 
        دانی که زیبا گونه ای خود را فریباتر نساز
        تلخ است جهان شیرین تو ان با گفتن حلوا نکن 
        خوشبو عبیر است آن دهان نیکو بسازد حال ما 
        بینم تورا شادان شوم پر چین زاَخم سیما نکن 
        بینم به خوابت هر شبی گو چون شود تعبیر آن 
        گر وصل در رویا شود مارا از آن بر پا نکن 
        از دل سپارم گوش جان آواز نی از نای تو 
        دل رانسوزان همچو جان تر را به قهر افزا نکن 
        از اینکه دانی خواهمت لابد مرا پس میزنی 
        کوبم درت مایل نه ای در را به رویم وانکن
        دلخوش شوم با بودنت این حال خوش از ما نگیر
        هر آنچه دل خواهد بگو در زیر لب نجوا نکن 
        خودرا کنم قربان یار گر آید اودر کوی من 
        دارم امید آید سحر در را به غیرش وانکن
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۱ ۰۹:۵۳
        درود شاعر گرامی
        ولادت مظهر جود و کرم و بخشش، امام حسن مجتبی (ع) تهنیت باد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        يکشنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۱ ۱۷:۵۷
        درود بر شما استاد ارجمند آقای عباسعلی استکی (چشمه)
        ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام بر شما نیز مبارک وخجسته باد انشاالله
        از اینکه بنده را مورد لطف ومهربانی خودتان قرار میدهید صمیمانه سپاسگزار هستم
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۱۲:۰۵
        خندانک
        درودبرشما بزرگوار خندانک
        زیباودلنشین بود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۱۸:۳۰
        درود فراوان بر شما بانوی واژه ها
        از اینکه بنده ی حقیر را شاد کرده اید کمال سپاس رادارم
        امید در محضر پر بار شما بتوانم بهره مند شوم
        تمام واژ ه های ناب عجم تقدیم وجود پر مهرتان
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۰۱:۰۰
        معرفی شاعری که زندگیش یک شعر است. با سلام و درود بر بانوی بسیار محترم و هنرمند بانو زلیخا رامیار ( امید سحر ). با احترام و عرض ادب به اهالی ادیب و مؤدب سایت شعر ناب. خوشحالم که فرصتی دست داد تا به معرفی شاعری بپردازم که شعر گونه زندگی می کند و هنر در همه عرصه ها ابزار دست اوست. در شعر و شاعری تازه کار است اما برای یاد گرفتن ، آفرینش هنری و یک خیز هنری آمادگی و قدرت و توان کافی دارد. شخصا امیدوارم و از بذل هیچ کمکی دریغ نخواهم کرد. در عین حال با توجه به دیدگاه های روشن و اندیشه های ناب و پویا و استادان فرهیخته که در شعر ناب حضور دارند این امیدواری من صد چندان می شود.
        بانو زلیخا رامیار مثل خود بنده از سر درد مندی وارد این سایت شده و هنر شاعری را جزو آموزه ها و هدف های خودش قرار داده است. و ایشان شاعری هستند که از آموختن و تلاش و فعالیت هر گز خسته نمی شود.
        غزلی را که در منظر نگاه و خوانش خودتان دارید ابتدا بصورت تقریبا یک رجز مربع یا تکرار دو رکن مستفعلن در هر مصرع بود که بصورت کاملا سرعتی و مانند دلنوشته اما بصورت غزل و با همین ردیف و قافیه ساخته شده بود. خانم زلیخا رامیار ( امید سحر ) با اندک راهنمایی توانست بخوبی از عهده تبدیل رجز مربع به رجز سالم مثمن با حذف ردیف و قافیه های اضافی و گذراندن یک دوره بسیار دقیق برآید. با این که ردیف و قافیه ایشان می توانست بهتر و راحت تر انتخاب شود اما صلاح این بود که همان ساخته نخستین خودش را تکمیل و ترمیم کند و این درست است . هنوز ایراداتی در تکرار قافیه ها و برخی ضعف ها در رساندن مطلب وجود دارد که در مقابل زیبایی و روانی و ضرب آهنگ کل اثر قابل اغماض و احاله به آینده می باشد.
        حمایت از خواهر و برادری که هر دو دارای قریحه بسیار قوی و استعدادی فوق العاده هستند کاری است در مسیر اعتلای فرهنگ و هنر این مرز و بوم و تعالی کمی و کیفی شعر ناب و این حقیر این وظیفه را با علاقه و رغبت بر عهده گرفته ام.
        سرتاسر این غزل بسیار زیبا و موزون مالامال از تقابل ها ، تضادها و فاصله های حداکثری بین واقعیات با و ضعیت موجود و خواسته ها و ناخواسته هاست. این چنین دیدگاهی علیرغم ظاهر آن که غزلی عاشقانه می باشد بدون شک از تجربیات سخت و پر تلاطم زندگی شاعر حکایت دارد که یکی از مهمترین آن ها عشق تمام نشدنی و شور انگیز این بانوی هنرمند به پدر بزرگوار و فقید خودشان است.
        مطلع این غزل در حقیقت درخواست و آرزویی است که از این علاقه مفرط و غم سنگین حکایت دارد .
        تنها نرو ، دستم را از دامن خودت کوتاه نکن. کسانی که غم از دست دادن تکیه گاه خودشان را خدای ناکرده تجربه کرده اند سنگینی معنای « دستم را از دامنت کوتاه نکن » را بخوبی می دانند. بقیه ابیات و مصرع ها هم اینچنین هستند.
        صدا و بیان غرا و بسیار زیبای ایشان نیز بر زیبایی و فرحبخشی این اثر افزوده است.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۰۶:۲۸
        سلام و عرض ادب و احترام و تشکر دارم خدمت اساتید وسروران گرامی سایت شعری ناب
        مخصوصا استاد عزیز و گرانقدر جناب آقای مجید نیکی سبکبار
        نمیدانم در جواب لطف ومحبت های بی دریغ ایشان چه چیز میتوان گفت ونوشت تا شاید بشود ذره ای از انها را جبران نمود در مدت چند ماهی که در سایت شعری ناب در خدمت عزیزانی چون شما بوده ام موردلطف ومهربانی بسیاری از شما بزرگواران قرار گرفته ام که مرا برای ادامه ی این راه تشویق نموده است
        اما در بین این جمع فرهیخته ومحترم ، ایشان یعنی استاد ارجمندجناب آقای مجید نیکی (سبکبار) زحمت زیادی در این راه محتمل شدند ویک آن از آموزش گاه وبی گاه بنده ی حقیر غافل نشدند وهمواره سعی در بهتر شدن کار بنده را دارند
        مطمئن هستم که خداوند به دعای خیر پدر عزیزم مشهدی حیات قلی رامیار که از بزرگان ایل طولابی واز شاعران وسخنوران نامی استان ایلام بودند توفیق حضور به خدمت گذاری در این سایت وکسب علم در محضر شما عزیزان خصوصا استاد فرزانه جناب آقای مجید نیکی (سبکبار) را یافتم ،امید دارم که به لطف خداوند ویاری شما استاد ان بزرگوار بتوانم در کارم توفیق حاصل نمایم
        در ادامه باز هم تشکر میکنم از شما استاد عزیز ،از اینکه در معرفی بنده ی حقیر وبرادر عزیزم آقا ی فریبرز رامیار زحمت ها می‌کشید انشاالله بتوانیم شاگردان لایق وخوبی برای شما باشیم درپناه لطف بیکران پروردگار عالمیان باشید انشاالله
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۱ ۱۰:۲۳
        سلام شاعرواستادعزیز
        قوالعاده زیبا بود
        قلمتان همیشه توانا
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        يکشنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۱ ۱۷:۵۷
        سلام ودرود برشما وبر بزرگواریتان استاد فرهیخته ،
        کمال سپاس وتشکر رادارم از توجه پراز مهرتان
        پاینده باشید انشاالله
        ارسال پاسخ
        سارا (س.سکوت)
        يکشنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۱ ۱۰:۳۹
        درود بر شما بزرگوار
        غزل زیبایی بود
        خندانک خندانک
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        يکشنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۱ ۱۵:۲۷
        درود بیکران بر شما مهر بانو
        وجود ولطفتان پایدار باد انشاالله
        ارسال پاسخ
        تکتم حسین زاده
        يکشنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۱ ۱۳:۴۲
        درود بر شما بانو جان🌹
        زیبا بود
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        يکشنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۱ ۱۵:۳۵
        درود بیکران بر شما بانوی شعر و ادب
        زیبایی وجودتان پایدار
        لطف نموده اید سپاسگزارم
        ارسال پاسخ
        مسعود آزادبخت
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۰۱:۲۳
        سلام و احترام ادیب گرانقدر
        سروده زیبایی بود ،چند جا گیر داشت .
        ناخن گشاید چون گره آن را به دندان وا نکن چه ربطی به مصرع قبلش دارد؟ در بعضی مصرع ها اینچنین بی ارتباطی مشهود است ،البته از دید بنده
        ولی از اینها بگذریم بنظرم شعری خوش آهنگ بود ،دکلمه شعر کمی با عجله خوانده شد،احساس شعر را بخوبی می توان درک کرد،بیان شعر نیز خوب بود .
        نظر استاد سبکبار هم بسیار عالی
        با تقدیم احترام
        خندانک خندانک خندانک
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۰۵:۵۹
        عرض سلام ،ادب و احترام خدمت شما استاد ارجمند
        قبل از هر چیز از حضور وتوجه شما کمال تشکر رادارم
        فرمایش ونظر شما کاملا صحیح است
        اینکه در بی ربط بودن مصراع ها نیز ایراداتی هست حق با شماست اما همان طور که استاد عزیزم اقای مجید نیکی سبکبار به روشنی توضیح داده اند این شعر قبلا به صورت دلنوشته ای اهنگین بود که با کمک های بی دریغ ایشان به این صورت در آمده است ، حضور بنده ی حقیر در جمع این گروه عزیز وبزرگوار فقط از باب دلتنگی ودرد مندی بود ه است تا این توفیق نصیبم شود تا در محضر بزرگانی چون شما استاد ان فرهیخته کسب علم وتجربه بنمایم
        امیدوارم بتوانم در اشعار که نه، در دلنوشته های بعدی خویش رفع اشکال از کار م بنمایم با کمک ویاری خداوند وشما شاعران واستادان بزرگوار
        با سپاس فراوان از شما زلیخا رامیار (امید سحر)

        ارسال پاسخ
        وجیهه رستگاری گل سرخ
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۰۷:۵۶
        درود فراوان بر شما مهربانو رامیار عزیزم خندانک
        بسیار زیبا و دلنشین
        و سرشار از عشق و احساس سروده اید خندانک خندانک خندانک
        بمانید به مهر و بسرایید به عشق
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۱۰:۵۰
        سلام و درود بر شما بانوی عزیز (گل سرخ)
        بینهایت ممنونم از لطف سرشار شما
        پاینده باشید به مهر وعشق
        انشاالله
        ارسال پاسخ
        سید محمدرضا لاهیجی
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۰۹:۴۱
        سلام و درود
        صبح و روز شما بخیر بزرگوار

        در این مدت که برگشتم به سایت چند اثر از شما خواندم و اجازه میخوام به دور از نقد حرف های شاید دم دستی اما از دل بر آمده خدمت شما عرض کنم که از نظر خودم مهم است و از دید دیگران بنا برآنچه زیاد شنیده ام سخن یک دیوانه که صدالبته خوشحالم از دیوانگی

        اول
        از گذشته تا عصر معاصر امروز هرطور و هرجور باشید از نظر افراد شبیه آدم و حوا عیب دارید، یک گوش را در کنید و گوش دیگر را دروازه، حالا چرا این را عرض کردم، زیرا لایه و کرت بندی و بطن و متن آنچه از شما خواندم این معنا را برایم تداعی کرده پس لطفا کار خودتان را کنید!

        دوم
        غم چیز بدی نیست و خودش یک نعمت است، کسی که غم ندارد یعنی دل ندارد و کسی که دل ندارد یعنی دور از جان و دل شما و جمع شقی ست، اما اگر شما و من نوعی غم را به دغدغه آن به آن خود تبدیل کنیم و دلمان مستعمره غم شود تبادل ما با تاویل و تفسیر و زندگی کوتاه و نخ نما میشود، پس لطفا نگذارید غم شما را مستعمره خود کند که کمترین آسیب و آفتش این است که تحلیل درست موضوعات و موارد پس و پیش زندگی را از شما میگیرد و شما را کم کم متحد با انجماد و رکود میکند!

        پس از این دو نکته، عرض بی غرض و مرضی هم در باب شعر و شاعری و...

        اول اینکه
        شعر وحی منزل نیست، پس آثار همه بلااستثنا اشکال دارد و اصلا و ابدا نگران از این بابت نباشید، از من و شما حتی جناب فاضل نظری، واوی بجا نمیماند و نخواهد ماند که انقد خودمان را به در و دیوار بزنیم ما مینویسیم تا خودمان را خالی کنیم نمی نویسیم که یکسره دچار ناراحتی بشیم اونم واسه چهار تا اشکال که قابل رفع است!

        دوم اینکه
        کلمات و لغات و القاب از عشق گرفته تا دانشجو تا فیسلوف تا دوستداشتن و استاد و غیره و غیره و غیره امروز روز رنگش بدجور پریده و خیلی نخ نما و کج و کوله شده، لقب استاد را به سادگی خرج نفرمایید خیلی اوقات مخصوصا در مجازی از بس مثلا به یک فرد استاد استاد گفتن طرف دچار خودباوری کاذب شده، حتی باعث شده طرف دست به خودسانسوری بزنه و واقعا باورش بشه استادست و این خیانت من نوعی و فلان خانم و آقاست که این نان را در دامن طرف انداختیم، من و شما و بقیه فقط می نویسیم حالا در سطوح مختلف که زیادم این سطوح فرق چندانی با هم ندارن، پس استادی کار هر کس نیست، لقب استادی در حال حاضر شده بازیچه و دریچه ی فخرفروشی یک عده، شما در طول تاریخ هنر و خاصه شعر نگاه کنید اولین مرتبه استادی انسان بودن بوده ولی الآن چی؟ بقول شاعر جان


        * نه هرکه سر بتراشد قلندری داند *

        سوم اینکه
        ازفردی مطلع از قواعد مقنن شعر مانند جناب سبکبار عزیز امداد بگیرید و از همه افراد نقد نخواین! حالا چرا؟ چون جریان و رویکرد نقد در ده های اخیر بیشتر سلیقه ست تا نقد، و شما و شعرتان وقتی با ده ها سلیقه طرف باشید هم گیج میشوید هم تمیز درست و غلط سخت است، هم سلایق افراد در اکثر اوقات اشتباه خود را به خورد شما میدهد!

        چهارم اینکه
        سعی بفرمایید کمی آثارتان را کوتاه تر و مجمل تر بفرمایید، از تخیل بهره برداری کنید، کهن گویی خوبست اما کهنه گویی خیر، از ضمیر منفصل *من* در شعر کمتر استفاده کنید چراکه دو ایراد دارد، اول در اکثر موارد حشو است و اگر حشو هم نباشد القای حشو میکند، دوم پرکننده وزن است و از زیبایی اثر میکاهد!

        پنجم اینکه
        حرف زیادست اما روده درازی را تمام میکنم!

        سلامت باشید

        یک حرف یادم رفت بگویم
        *اساتید* غلط است، در زبان عرب به استاد میگویند استاذ که جمع مکسرش میشود اساتیذ در زبان فارسی جمع مکسر نداریم بنابراین استادان درست است و اساتید اشتباه




        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۱۱:۴۲
        سلام و درود خدمت شما سید بزرگوار
        از اینکه اینجانب را قابل دانسته اید وخودتان را به زحمت انداخته اید بسیار سپاسگزارشما هستم
        دیروز حدودا همین ساعتها بود که بنده چند نمونه از اشعار شما را خواندم در قسمت نظرات شما با استاد سبکبار گفتگویی داشتید در مورد خدای ناکرده کسالتهایی که برایتان پیش امده
        بسیار غصه دار شدم به نحوی که دیگر نتوانستم چیزی بنویسم برادرم آقا فریبرز را که تنها چند روز است که در سایت فعالیتش را شروع کرده وهیچ از کار در این سایت را بلد نبود از ناراحتی شما باخبر کردم واز ایشان خواستم جویای حال نیک شما شوند اما خودم دیشب خواستم پیامی در صفحه ی خودتان ارسال کنم پیام را که نوشتم گوشی موبایل بنده به هم ریخت ودیگر نتوانستم از سر بگیرم وبنویسم باید گوشی خاموش میشد تا کار با ان را دوباره شروع میکردم اکنون که شما به زحمت افتاده اید و از سر مهر ومحبت والبته دانایی توصیه های مفیدی به این بنده ی حقیر نموده اید آنها را به دیده ی منت مینهم وقدر دان این لطف شما خواهم بود تا همیشه
        اما یک بیت شعر در مورد دیوانگی دارم که آن را برای دل خودم نوشتم چون فکر میکردم همه کسی این دیدگاه رانمی پسندد شاید از نظر عده ای دیوانگی نمیتواند دوست داشتنی باشد اما من ان را دوست دارم شاید دلیلم در این بیت شعر برای دوست داشته شدن دیوانگی برای دیگران کافی وقانع کننده نباشد ولی حداقل برای خود من میتواند باشد حال که شما را در این موردهم عقیده ی خودم میبینم ان را مینویسم وامید وارم اگر در ان اشتباهی هست آن را به بنده یاد آ ور شوید نظرتان را درمورد ان بفرمایید شعر:
        حق را به آن کس می دهم گوید به من دیوانه ای
        شاهد به حَشرش میبرم گویم تو گو فرزانه ای
        امیدوارم مورد پسندتان واقع شود
        اما در مورد کلمه ی استاد از آن جایی که حق را به شما میدهم نمیتوانم در مورد آقای مجید نیکی( سبکبار) این کار را بکنم که در طول مدت اشنایی که باایشان داشتم فهمیده ام که چه اندازه توانایی را دارا هستند وبه معنای واقعی کلمه استفاده ی واژ ه ی استاد برازنده ی شخصیت ایشان میباشد وجا دارد در همین جا هم از زحمتهایی که برای بنده کشیده اند سپاسگزاری کنم ،
        باعرض پوزش گوشی بنده در حال خاموش شدن است ادامه ی صحبتم را می‌گذارم که در مورد خدای ناکرده بیماری شما وجویا شدنم از حال نیک شماست پاینده باشید


        ارسال پاسخ
        سید محمدرضا لاهیجی
        سید محمدرضا لاهیجی
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۱۲:۴۳
        سرکار خانم رامیار سوءتفاهم نشود بنده شخص خاصی مد نظرم نبود آنچه نوشتم درباره استاد کلی بود و هست و خدا میداند به ذهنم نام احدالناسی خطور نکرد، اتفاقا برعکس جناب سبکبار را فردی دلسوز، اهل دل، و متعهد به دانایی و خوش فکر و دانا به شعر میدانم! بنده فقط پیشنهادکی را به عرض شما رساندم با بیان آفتی که گریبان شعر امروز را گرفته!

        تا خدا هست و خدا را داریم و حکومت خدا برقرارست دلیلی برای غصه وجود ندارد، کسالت رخت تن بنی بشر است و غصه ندارد چراکه حکمت خدا در آن است و خالق مطلق آن دهد که بهترست، نداشتن پا و چشم غصه ندارد، آنچه غصه زاست بشریتی ست که سمت انحطاط اخلاقی و افعال نامیزان نامیمون میرود، آنچه غصه دارد شرایطی ست که دور از جان جمع حیوان از آدم در شعور پیشی گرفته و شخصا چندسالیست که دیگر حیوانم آرزوست!


        همانطور که احساس و عاطفه از هم جدایند و به هم نمی آیند بنیاد عقل نیز با خرد فرق دارد، عقل عوام فریب ست و مصلحت طلب و ریاکار اما خرد در فواد دلست و در پی استیلای ابر انسان همیشه باقی و نامیرای بری از گنداب گناه!

        شرمنده برادر گرانقدر شما هستم حقیر به دلیل نابینایی توان پاسخ به کامنت را ندارم الآنم به دوستی میگم ایشان زحمت تایپو می کشند البته کتمان نمیکنم چون آدم عزلت طلبی هستم قبلا هم که سالم بودم فقط در صورت وجوب اهل پاسخ بودم کلا اهل مجازی و حقیقی نیستم در دنیای دیگری سیر میکنم، کارم از دیوانگی گذشته مبتلا به مالیخولیای بدخیم هستم :)
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۱۵:۰۳
        درود بر شما سید بزرگوار
        اقای لاهیجی بنده هم درمورد کس خاصی حرف نزدم فقط در مورد کلمه ی استاد توضیحاتی داده بودید بنده هم گفته های شما را پذیرفتم اما در مورداستاد سبکبار منظور بنده این نبود که طرف صحبتهای شما خدای ناکرده ایشان است نه ،فقط خواستم از ایشان قدر دانی کرده باشم چرا که خوب میدانم شما نسبت به بنده بیشتر ایشان را درک نموده اید وبر این موضوع واقف هستید که در نوشته هایتان مرا به اموزش در نزد ایشان راهنمایی فرموده اید
        به نظر نا چیز بنده هم غم چیزیست که انسان را انسان تر میکند
        چیز بدی نیست هیچ، بلکه یکی از لازمه های ساخته شدن انسان است و اینکه در دنیا هنوز ادمهایی هستند که به دنبال انسانیت میگردند و دنیا به طور کل به گونه ای نشده است که انسان ارزوی حیوان شدن را بکند ،
        اینکه ادم ها غم وغصه ی هم نوعان خود را،بخورند واحساس همدردی داشته باشن را هم چیز بدی نمیدانم اگر برای شما سوئ تفاهم پیش آمده بنده عذر میخواهم واز شما طلب بخشش میکنم
        شما که خودتان پزشک هستید بدون شک در مورد بیماری سندرم مارفان اطلاعات بیشتر ی از بنده ی حقیر را دارید که سوادی در حد دیپلم انسانی را دارم کاش انسان ان هم از نوع مادر بودنش هر دردی رامتمحل میشد ولی فرزندش ان هم از نوع دختر هیچ گاه به اندازه ی سر سوزنی کسالت نداشته باشد چه برسد به این بیماری بی رحم وخطر ناک به هر حال از اینکه شما را ودوست گرامیتان. را به زحمت انداخته ام بسیار عذر می خواهم امید وارم مرا ببخشید
        درمورد فضای مجازی گفته اید بنده فقط مدت هشت ماه است که در فضای مجازی فعالیت میکنم وفقط برای تسکین الام ودردهایم که ان هم بعد از در گذشت پدر عزیزم هزار ان برابر شده بود به دنبال جا ومکانی چون همین شعر ناب شدم که در حدود سه ماه است حالا کمی کمتر یابیشتر نمیدانم فعالیتم را شروع کردم ودر طول روز فعالیت های دیگری دارم که نمیتوانم زیاد در این فضا قرار بگیرم مگر در مواردی مهم وبه قول فرمایش شما واجب
        پیام شما را به برادر م خواهند رساند واز اینکه وقت گرانبهایتان را در اختیار بنده ی حقیر گذاشتید کمال سپاس وتشکر رادارم وامیدوارم همیشه موفق وسر بلند باشید انشاالله
        ارسال پاسخ
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۱۵:۰۸
        با عرض سلام مجدد
        خواستم تقدیر ی داشته باشم از شما برای توضیح کاملی که در مورد نوشتن صحیح کلمه ی استادان برای بنده داشته اید
        سپاس فراوان از حضورتان در این صفحه
        ارسال پاسخ
        سید محمدرضا لاهیجی
        سید محمدرضا لاهیجی
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۱۶:۲۴
        نامه‌هایی به توتم
        نامـــــــــــــه ۲۲۰۰
        ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

        توتم جان سلام

        به شمارگانِ تقویم، هفتادروز تا رفتنم مانده، دراین هفتادروز، هفتادبار می‌خندم، هفتادبار می‌گریم، هفتادبار چپ چپ، با دیدِ کمِ شیشه‌ٔ عینک دعوا، با سیاستِ زردِ واژگان مشاجره، وَ با حروفِ شَرطی و شَرجی و سُربیِ روزنامه می‌جنگم!

        دراین هفتادروز، هفتادبار دُورِ شبگردی شب‌بو می‌گردم، هفتادبار حالِ شمعدانیِ پشتِ پنجره را می‌پرسم، هفتادبار باغنچه‌ٔ حیاط، چمن و گل‌هایِ داوودی و بنفشه و ارکیده و رز و درختان را آب می‌دهم، هفتادبار به‌سراغِ سروقتِ کلاغ و گنجشک و مورچه و حلزون و پوپک و قاصدک می‌روم، هفتادبار به خداحافظیِ پرستو پاسخ، وَ برایِ لک لک‌‌ها، وَ مرغانِ مهاجر دست تکان می‌دهم، هفتادبار برایِ کبوتر گندم و برایِ مرغِ عشق ارزن می‌ریزم، هفتادبار ریلِ پاها را از تاب آویزان، وَ غرق در دودِ سیگار و اشک و اشعارِ حافظِ جیبی‌ام، بخارا و سمرقند را به خالِ هندوی‌ات می‌بخشم، هفتادبار شرابِ اناجیل را می‌نوشم، عصایِ دستِ تورات را می‌بوسم، زبور را می‌خوانم، درلابه‌لایِ گات‌هایِ اوستا می‌لولم، وَ آیاتِ قرآن را برسر می‌گذارم، هفتادبار چرتکه را بالا وپائین و به حسابِ فروع و اصولِ خود می‌رسم، هفتادبار چانهٔ اندیشه را می‌خارانم، عقیده‌ام را چک می‌کنم، هفتادبار فالش درگوشِ دیوارِ حمام، درسردابِ یادگاریِ اجداد و نیاکانْ آوازِ ابوعطا می‌خوانم، هفتادبار تِلوتِلوخوران، تاتی تاتی کنان تا هفت شهرِ عشقِ عطار، تا محله و محلِ اشراقِ سهروردی، تا رصدخانه خواجه نصیرالدّین طوسی، تا میخانه‌ٔ خیام، تا کوچه‌ٔ فلسفه‌ٔ ملاصدرا، تا حکمتِ ابن سینا می‌روم، هفتادبار از رنجِ مریمِ باکره، از ترنج و چاقویِ زلیخا می‌نالم، هفتادبار پیشِ چشمِ مرغِ همسایه‌ که قاز(غاز)ست، دروغ را تکذیب، شایعه را تقبیح، خدعه را تشییع، عشق را تشریح می‌کنم، هفتادبار با امدادِ مداد رویِ میز به یادِ خاطراتِ دبستان و کلاسِ اوّل ضرب می‌گیرم و از تفریق و تقسیم بیش ازپیش منزجر می‌شوم، هفتادبار زبانِ خودکار را از حلقوم‌اش بیرون، با آخرین ریقِ مغزش بر ورقِ نسیان حمله می‌برم، هفتادبار از خود می‌پرسم چرا؟ چگونه؟ چطور؟ کجا؟ چه شد؟ آیا او، آیا من، آیا تو، آیا…

        هفتادبار پلک برهم نمی‌زنم، چشم‌چشم دوابرو می‌کِشم، هفتادبار خودم را فراموش، تورا به خاطرمی‌آورم!

        هفتادبار…

        … وَ درهفت دقیقه، هفت ثانیه، هفت نَفَس، برایِ همیشه بدونِ تو خودم را از دنیا پس می‌گیرم و می‌میرم!

        سیدمحمدرضالاهیجی
        ساکوتی.هند
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۱۹:۰۸
        سلام بر شما سید بزرگوار
        جانتان سلامت انشاالله
        این نامه به توتم بینهایت زیباست شاید اگر هفتاد هفتاد وهفتاد هفتاد بار دیگر که آن را بخوانم از خواندنش سیر نشوم ،
        و از توتم برای شما بهترینها را طلب میکنم تااو هفتاد بار برای شما از هفتاد نعمت که هر نعمت هفتاد نعمت دیگر در بر داشته باشد را از خداوند طلب کند وهمین طور تا زمانی که توتم جواب نامه های شمارا از طرف خداوند برایتان بیاورد
        انشاالله
        سارا خوش روش
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۱۶:۲۲
        درود بر شما بانوی بزرگوار
        بسیار زیبا و دلچسب بود، ماندگار باشید خندانک
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۱۸:۴۳
        درود بر بانوی عزیز شعر وادب
        بینهایت از لطفتان سپاسگزارم
        پایدار بماند روش خوش

        ارسال پاسخ
        روح اله سلیمی ناحیه
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۱۹:۰۴
        درود بانو
        زیبا غزلی قلم زدید💐💐
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        سه شنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۱ ۰۰:۳۷
        درود بر شما شاعر ارجمند
        سپاسگزارم از لطفتان
        در پناه حق برقرار باشید انشاالله
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۱۹:۳۷
        درود برشما شاعر ارجمند بانو زلیخا رامیار .امید سحر.

        غزل بسیار زیبایی بود
        وبسیار هم جالب خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۱۹:۳۷
        درود ها
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۲۰:۲۳
        بیکران تا بیکران درود بر شما وبرحضورتان
        سربلند وپیروز باشید انشاالله
        ارسال پاسخ
        مرضیه  رضایی (رها)
        چهارشنبه ۳۱ فروردين ۱۴۰۱ ۱۷:۲۶
        سلام ودرود بر شما استاد گرامی بسیار عالی بود🌹🌹🌹
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        پنجشنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۸:۲۱
        درود برشما بانو ی ارجمند
        سپاسگزارم از لطف سرشار تان
        پایدار باشید انشاالله
        ارسال پاسخ
        فریبرز رامیار
        چهارشنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۲:۲۹
        سلام.خواه خوبم می دانم احتیاج به تجلیل از من داری کفایت
        هرانکه او ندارد نشان از پدر'به بیگانه خولنش نخوانش پسر'که شما بحق جانیش پدرمانی
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        پنجشنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۳:۰۳
        سلام برادر عزیزم ممنونم که مایه ی دلگرمی وامید خواهر کوچک خودت هستی، دعای خیر پدرم بدرقه ی راهت باد
        ارسال پاسخ
        مینا فتحی (آفاق)
        شنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۳:۲۲
        درودها شاعره گرامی

        زیبا سروده ای ست
        برقرار باشید
        خندانک خندانک خندانک
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        دوشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۱۳
        درود بر شما بانوی مهربان
        وسپاس از لطفتان
        پایدا باشید وسرافراز
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۱۳:۰۹
        درود بانو
        تقدیمتان خندانک
        زلیخا رامیار،امید سحر
        زلیخا رامیار،امید سحر
        دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ ۱۴:۲۰
        درود بی پایان برشما
        از لطف شما سپاسگزارم بانو نیازناطق
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3