بازم بهار اومد
بازم بهار اومد
جشن و سُروره ، اِیوَل
بازم شکوفه اومد
گُلِ وجودِ الله ، سَروَره هرجا ، ایول
بازم دوباره قلبم ،
میزنه و می خونه و می رقصه
مغزم ، قصه میگه
لبام خُوشه با خنده
لبخندپروره ، ولیکن " بجا "
آفرین لب ! ایول
گرچه گلبرگهای دل پَرپَرشده
اما دلم ، خودش رُو که نباخته
مواظبه مرغِ سعادت ز دستش نپره
آفرین دل ! ایول
وقتِ سفر گشته است ،
به آفاق و به انفس
برو به عمقِ وجود ! بکن یه ریز تنفس
همرهِ دل باش یه ریز، آفرین مغز ! ایول
بیا " تو اِی پا " ، همراهی کن
تا که رویم ، به کوه و دشت و دمن
بیا " تو اِی دست " اِی رهبرِ اکسترها ،
تو هم بیا و با ما همراهی کن
آفرین پا ، آفرین دست ، ایول
هرجا که رفتم ،
خدا آنجا بود
حَظ میکنم از تو ، خدای نازم !
اکسپوی توست درهمه جا و من و این نگاهم
برای اینه که دلم رُو ، به تو هِی میبازم
" هرخلقتی از تو به چشمم اومد زیبا بود "
چقدر هنرمندی خدا ، ایول
بهمن بیدقی 1400/12/18