بِسْمِ اللّٰهِ الرِّحمٰنِ الرَحیم
نامبرده را پیدا نبود/ گشته در این چرخ کبود
گاهی ز خود میپرسم که نام من چیست؟ آیا توانستهام نامی برای خود پیدا کنم؟
نام من جمله صفات من، این را تو بدان/ پس صفاتم چیست؟ به آن من را بخوان
خدای را قادر خوانیم و متعال، بخشنده و مهربان، بینا و شنوا، پیدا و پنهان، هست و نیست، عاشق و معشوق، خالق و مخلوق و...
ای عزیزم پس صفات ما چه بود؟/ از صفات بد بگو ما را چه سود؟
آن کسی را همرهش بودن خوش است/ که صفات نیک او در دل نشست
گل زیبا، گل خوش بو، صدای دلنشین، آغوشی آرامش بخش، انسانی عاشق، انسانی سخاوتمند، انسانی آزاد.
رها کن آنچه را که درونت را آلوده کرده، درونت را از صفات زشت خالی کن تا بتوانی صفات نیکو را در درونت پذیرا باشی، سپس خودت را از اوصاف رها کن.
بخوانم من همیشه نام او را/ خداوند بزرگم را اهورا
بگویم من بدون شبهه و شک/ خدای من همیشه بوده مزدک
همه عالَم جلوی او عاجز/ خدای مهربان من جیزز
ز سوی الله آمد ندایی/ ببخشم گر بکردی اشتباهی
هر شخصی به میزان ظرفیت خود خدای را شناخت، برای شناخت حقیقت خداوند، ظرف خودت را بشکن. هستی خودت را در هستی خدا رها کن تا بفهمی مفهوم این بیت را
(یکی هست و هیچ نیست جز او/ وحده لا اله الا هو)
آموزنده و زیبا بود