غربت انتظار
برسان ای باد صبا پیام مرا
به گوش یاران مغرور پر مدعا
چو در خواب غفلت به سر می برید
نبینید هیچ گاه حلقه ی وصال مرا
من برای ظهورم یار می خواهم
بر شال کمرم دستار می خواهم
وقت است که باز کنید چشم و دلتان
من بهر ظهور گرمی بازار می خواهم
دلها همه نا امید و سیاه گشته
پولها بهر کمک به فقیران ربا گشته
سیراز خون هم می مکید دانی چرا
چون شیطان وجودتان بی حیا گشته
جمعه ها با من دعای عهد کردید
راهم را با کوه گناه سد کردید
غیبتم از جفا گشت طولانی
دانید که با پسر فاطمه بد کردید
هر روز دعا کنم رستگار شوید
برای دیدنم بی تاب و قرار شوید
اما شیطان وجودتان باز هم
نگذارد به عهد من پایدار شوید
غیبتی دارم در شبهای غربت
درد دل کنم با چاه علی درحسرت
من شما را دوست دارم شیعیان
برای ظهورم ندارید ذره ای همت
هر بار جمعه ها از غلاف ذالفقار می کشم
عمریست که پایان انتظار می کشم
اما چو بیرون نیاید ز غلاف شمشیر من
دانم که هر چه سراب است ز یار می کشم
یاران چشم غفلت ز روشنی باز کنید
همراه من شوید زمینه ظهور آغاز کنید
من به وصال دیدار شما سر می کنم
برای آمدنم آهنگ دعا و صلوات ساز کنید
هر شب جمعه به مادر گلایه می برم
ز غفلت شیعیان پیش حیدر ناله می برم
از بی همتی شما بهر ظهور منجی تان
رنج و غمی از دوری چند ساله می برم
بهرامی
بسیار زیبا و دلنشین بود
در وصف انتظار
یا مهدی(عج)
ادرکنی