جمعه ۲ آذر
بستر زمین شعری از اله یار خادمیان(صادق)
از دفتر یاس نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۰ ۰۶:۱۴ شماره ثبت ۱۰۴۳۹۸
بازدید : ۲۳۸ | نظرات : ۱۱
|
دفاتر شعر اله یار خادمیان(صادق)
آخرین اشعار ناب اله یار خادمیان(صادق)
|
روشنی آمد سحر تابید چشمم وانشد
پلک های بسته را آینده ای پیدا نشد
کور یا روشن چه فرقی می کندوقتی که من
درشبی رفتم که هرگز صورت فردا نشد
سال ها روزآمد وشب رفت نفس مرده ای
عا قبت از بستر سرد زمین بر پا نشد
هر چه شد تبلیغ در بازار حتی یک نفر
دوست دار صورت و ترکیب نا زیبا نشد
خواب و بیداری برایم لذتی در بر نداشت
روز وشب کابوس دیدن های من رویا نشد
زادگاهم روی دوش دشت های تشنه بود
شاهد لب های خشکم دختر دریا نشد
هر چه گفتم سوختم هرچه نهادم ناله زد
جزدل غم دیده کس جویای حال ما نشد
آمدم فکر دگر گونی کنم دیگرنبود
خواستم کفش سفربر پا کنم بی پا نشد
|
نقدها و نظرات
|
سپاسگزارم محبتتان پایدار زنده باشی | |
|
سپاسگزارم از محبت همیشگی شما بزرگوار اجرکم الالله | |
|
متشکرم از صمیم دل چاودانه باشی | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غزلی ناب و زیبا بود