سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        انگار که می دانستیم

        شعری از

        موسی شریفی

        از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۰ ۱۰:۰۷ شماره ثبت ۱۰۳۷۲۵
          بازدید : ۱۵۷   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر موسی شریفی

        دادُ و جیغُ گریه هامان پس نبودند الکی، 
        انگار که می دانستیم
        که در آن لحظه ای در بدوِ
        ورودِ به چنگال زمین، 
        خبری از هتلُ و یک رحمِ لوکس نیست
        در زمین دیگر ندارد روی خوش، آن
        لگدهایی که در دوران استبداد، بر پهلویِ مادر می‌زدیم
        در زمین باید برای رفعِ هر حسُ و نیاز،
        در مصاف تن به تن با همه ایِ مردم یک 
        شهر شوی
        تشنگی و گشنگی
        در جای قبلی،
        رفع میشد با وجود بندِ ناف،
        اما بر روی زمین باید بلد باشی تو لاف،
        و چه سخت است 
        اگر در جمعشان تنها تو باشی
        فرد صاف
        پس نبودن گریه هامان الکی
        در رحم بودیم به سان پادشاهی در قصر
        ولی بر روی زمین چون بی گناهی در حصر
        ما نبودیم به دنیا
        ولی در توی رحم،
        عده ای بود به مشتاقی کی بودنمان
        ولی در زمین دنیا گویا
        کسی از حال کسی 
        خبر بپرسد 
        و شود او جویا
        متهم میشود به تنهایی
        به اینکه کارش جایی لنگ است
        کاش آن نه ماهِ مان 
        میشد به مثل عمر نوح
        در عوض یک سال بعد از زندگی
        باز میگشتیم  به روح
        من همین قدر بدانم 
        که چه عاقل بودم
        که در آن لحظه ای در بدوِ ورودِ به چنگال زمین
        دادُ و جیغ و گریه هامان پس نبودن الکی
        انگار که می دانستیم
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۰ ۱۸:۳۱
        درود بزرگوار
        جالب و زیبا بود خندانک
        موسی شریفی
        موسی شریفی
        پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۰ ۰۵:۱۴
        ممنونم نظر لطف شماست🌹
        ارسال پاسخ
        علیرضا مرادی( مراد )
        سه شنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۰ ۰۹:۵۰
        سلام و درود استاد شریفی بزرگوار
        شعری زیبا و شیوا سرودید
        ایامتان همواره بکام
        در یناه خداوند
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۰ ۱۱:۳۰
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        شاعرا شعرت
        طلوع صبحگاه
        نوراست
        در دل
        شادی و شوق و
        شوراست
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        موسی شریفی
        پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۰ ۰۵:۱۶
        درود ها

        زیبا نگاهید
        پاینده باشید
        موسی شریفی
        پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۰ ۰۵:۱۷
        می آورد ما را به وجد
        بیت زیبای شما

        بسیار ممنونم
        ارزوی توفیق
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4