يکشنبه ۲۷ آبان
همه مان تنهاییم شعری از موسی شریفی
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۹ فروردين ۱۴۰۲ ۲۳:۳۶ شماره ثبت ۱۱۹۰۹۲
بازدید : ۱۴۵ | نظرات : ۷
|
آخرین اشعار ناب موسی شریفی
|
و درختی تنها وسط صحرا بود
باد میزد سر به او
گاهی از اوقات را
و نوازش میکرد
شاخه های تک درخت خسته را
باد هم خود خسته اما
در همین حین نوازش کردن
حرف میزد با درخت
تا هنوزم تک درخت
حسی از بودن کند
که کسی هست که مشتاق به اوست
آفرین باد به باد
که چنین رسم هم آغوشی
و احساس بداد
به درخت تنها
همه مان تنهاییم
و به یک باد
به سان دوستی،
با درخت صحرا
خواهانیم
که بیاید و بگوید با ما
که هنوز هستم من،
نکند که خو بگیری به همه تنهایی
قسمتش کن با ما،
من دو گوشم
که اگر صلاح و لایق دیدی
دوست دارم بشنوم
آن بخش از دیوانگی های دلت،
و چه آرزوهای محالی داری؟
من نه خیلی نزدیک
که چراغ دل تو کور شود
ونه خیلی دورم
که تو دلسرد شوی
ولی یک قول به عمق دل تو خواهم داد
پیش تو خواهم ماند
تا زمانی که جهان سر برود
همه مان تنهایم
و چه محتاج
به یک عشقُ ورفاقت چو همان باد و درخت
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
توصیه من به شما..
محتوا بینظیر است.. اما تکلیف را با قالب شعر مشخص کنید.. بنده خدا.. گناه دارد.. سرش گیج میرود.. نمیداند به کدام سمت غش کند..
درودتان و موفق باشید