بسمه اللطیف
رباعی ها (بخش اول)
۱- پنجره نگاه
در پنجره نگاه تو حیرانم
اسفار وجود خود در آن می خوانم
این معجزه روح تو را در چشمت
می بینم و در حیرت خود می مانم
سی و یکم تیرماه سال یکهزار و چهارصد
***************
2-پیچک واره
در عکس پر از شگفتی آن دلدار
کآویخته روبروی من از دیوار
گیسوی کمندوار او می پیچد
بر شاکله خیال من پیچک وار
سی و یکم تیرماه سال یکهزار و چهارصد
************
3-عشق آتشین
در شعله عشق آتشین می سوزم
در بوته ذوب کفر و دین می سوزم
ای عشق تو رویای دل انگیز منی؟
پس من ز چه روی این چنین می سوزم؟
سی و یکم تیرماه سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
**********
۴-آیینه دل
آیینه چو در صورت ماهت نگریست
از حیرت زیبایی روی تو گریست
در کار وفاداری و در جوهر عشق
آیینه دل کم تر از آن آینه نیست
سی و یکم تیرماه سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
***********************
5-وصف محبوب محدود
مدعی بود که عشق تو مهم و وافی است
در عمل صرف برانداز برایش کافی است
نظر از دور به خنثایی و پرهیز از عشق
در همین حد، بقیه مهمل و منفی بافی است
هشتم تیرماه سال یکهزار و چهارصد
*********
6-ناکام
چندی است که ساکن تلگرام شدیم
مسحور شماره های این دام شدیم
هر چند مزاحمان نمودیم بلاک
در یافتن تو یار ناکام شدیم
ششم تیرماه سال یکهزار و چهارصد
**********
7-پروانه شوق
از جلوه و بوی نوگلان شاداب
برخاست غریو بلبلان بی تاب
چون کرد نگاه زهره از بام فلک
پروانه شوق را ز رضوان دریاب
سی ام خرداد سال یکهزار و چهارصد
***********
8-رقص شعر
دلبر چو به ناز سر به بالش بنهاد
صد حلقه به گردنم ز مویش بفتاد
از شوق قلم به رقص شعر آمده بود
چون گیسوی او بوی بهاران می داد
بیست و سوم خرداد سال یکهزار و چهارصد
***********
9-اثر پروانه ای
سرگشته آشفتگی دورانم
محدوده اختیار خود می دانم
صد کارت به پیش روی و یک شانس فقط
در دایره قسمت خود حیرانم
بیست و سوم خرداد سال یکهزارو چهارصد
************
10-کام دل
آن روز که غرق چشمه جان بودم
مست از نگه حضرت جانان بودم
صد بوسه زندگی و یک بوسه مرگ
می دادم و گرم درد و درمان بودم
بیست و هشتم اردیبهشت سال یکهزار و چهارصد
***********
11-تقویم در باد
آن عقربه ای که بی امان می چرخد
بر دور سریع گذران می چرخد
این عمر چو برگه های تقویم به باد
رفته است و رها در آسمان می چرخد
هفدهم مرداد سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
*************
12-چشم هایت
ای آن که لبت به شهد آمیخته ای
دل را به سر گیسویت آویخته ای
گشتم ز نگاه چشم مست تو خراب
در جام دو چشم خویش چه ریخته ای
هفدهم مرداد سال یکهزار و چهارصد
***********
13-حمد و فاتحه
بر حفظ سلامتت عزیز دلبند
می خواندم هر هفته هزار و یک حمد
افزوده ام امروز بر آن اخلاصی
یک فاتحه بس چو زندگان درگذرند
چهاردهم مرداد سال یکهزار و چهارصد
***********************
14-اشتیاق دیدار
بر دیدنت اشتیاق دارم ای دوست
یک چشم به هم نمی گذارم ای دوست
هر چند که قول داده ای می آیی
در وقت قرار بی قرارم ای دوست
دهم مرداد سال یکهزار و چهارصد
************
۱۵-دریای غم
غم در دل من شده است چون دریایی
من کشتی سرگشته غم پیمایی
توفان غریبی است به پا در دریا
از حسرت و اشتیاق و از شیدایی
بیست و سوم مرداد سال یکهزار و چهارصد
***********************
۱۶-همای مهر
چون غنچه مهر تو به گلزار دمید
مرغ دل من به طرف گلزار پرید
تا سایه فکن شود سعادت بر من
دارم به همای مهر پاک تو امید
شهریور سال یکهزار و چهارصد
*******************
۱۷-دریای غم
غم در دل من شده است چون دریایی
من کشتی سرگشته غم پیمایی
توفان غریبی است به پا در دریا
از حسرت و اشتیاق و از شیدایی
بیست و سوم مرداد سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
*******************
۱۸-عکس روی یار
در سایه سرو قامت دلجویت
در جام فتاد عکس ماه رویت
تو خم شدی و به گردن من افتاد
یک حلقه پرپیچ و شکن از مویت
***************
۱۹-خرد شدن
جامی که به نوش دست می برد، شدم
مست لب او که باده می خورد، شدم
اما آن دم که شد ز باده بدمست
از شدت ناسپاسی اش خرد شدم
یکم شهریور سال یکهزار و چهارصد
*******************
۲۰-قوس سقوط
این پله به ظاهر ار گراید به صعود
خود حاصل یک تظاهر کاذب بود
در منحنی سقوط خود افتادیم
به باختن گوهر یکتای وجود
پانزدهم سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
سروده مهدی رستگاری
دفتر شعر روزگاران
بسیار زیبا و جالب بود ند