يکشنبه ۲ دی
میوه ی ممنوعه شعری از زهرااکبری آذر
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۷ شهريور ۱۴۰۰ ۲۲:۰۳ شماره ثبت ۱۰۲۷۰۳
بازدید : ۲۲۲ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب زهرااکبری آذر
|
با تو من شعر شدم شور شدم خندیدم
بی خودازحال شدم با دل خوش رقصیدم
بر حذر بودم از عشق و نگه افتاد به تو
شدی آن میوه ی ممنوعه و من هم چیدم
بین بی تو شدن و مرگ مگر فرقی هست؟
این سوالی است که هر شب ز خودم پرسیدم
دل دیوانه فقط چشم تو را میطبید
رفتی و تا به سحر زار زدم نالیدم
من آشفته فقط پای تو جان میدادم
بعد تو باهمه ی اهل جهان جنگیدم
تو شدی ماه شب افروز کسی بعد از من
من ولی بعد تو از سایه ی خود ترسیدم...!
|
نقدها و نظرات
|
شنیدن این تعریف از شما باعث افتخاره جناب استکی | |
|
ممنون از لطفتون باعث افتخاره که خوشتون اومده | |
|
ممنون از نگاهتون | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غزلی ناب و زیبا بود