سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        غزل

        شعری از

        ابراهیم شهبازی

        از دفتر عاشقانه های من نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۰ ۲۰:۲۴ شماره ثبت ۱۰۱۹۲۸
          بازدید : ۱۶۳   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ابراهیم شهبازی
        آخرین اشعار ناب ابراهیم شهبازی

        شاید یک روزی یک جایی در همین حوالی تو را ببینم دستانت در دستان دیگری باشد تو محو تماشای او و من محو تماشای تو با چشمانی پر از اشک😔😔
         
        هنوز هم در انتظار برگشتنم انتظار زجر آور ترین شکنجه ی دنیاست
         
        پاییز بود از کنارش رد شدم غریبه بود ولی نگاهش برام آشنا بود خیلی آشنا برگشتم و بهش خیر شدم نزدیکش شدم خودمو تو چشماش پیدا کردم پاییز بود دلتنگ بودم
         
        روزای خوبتو با کسایی تجربه کن که بهترین خاطره ها رو برات میسازن 
        #ابی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۴۹
        درود
        متن ادبی زیبایی است خندانک خندانک
        محمد علی رضاپور
        دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ ۰۶:۵۶
        سلام و درود، خدا قوت،
        افغانستان، ایران خاوری، زیر چکمه های طالبان ابوسفیانی قرار دارد و حالا که ما، بُهت زده، سوختن سرزمین مولانا و خواجه عبدالله انصاری، سرزمین جگرگوشه ی فرهنگی خود را تماشا می کنیم، ای کاش دست کم، هریک، سروده ای در تسلیت به افغانستان بپردازیم و در این عاشورای حسینی، زینب وار، هِلهِله های یزیدیان زمان را خُنثی کنیم.
        تقدیم به افغانستان مظلوم، تقدیم به جبهه ی ضد نادانی سترگ (آن هم به نام مقدس اسلام) و تقدیم به شما:

        شرمنده ام که باز گرفتار می شوی
        شرمنده ام که مَطلع خونبار می شوی

        شرمنده ام که مهر نمی خوانَدَت به مهر
        هم بی نگاهِ ماهِ مددکار می شوی

        شرمنده ام از این همه تنهایی و غمت
        شرمنده ام که فتنه ی اَشرار می شوی

        افسوس! باغ پارسیِ پارسا سرِشت!
        پوشیده از کلاغ سیَهکار می شوی

        همسایه، هم تبار، هم آواز، هم نَشیب!
        دشتی که رو به دلهُره، هموار می شوی

        خاکِ فغان زده که به تاراج...! صبر کن
        چندی اسیرِ طالبِ آزار می شوی

        این بوف ها به طالعِ فردا نمی رسند
        سیمرغ وار جلوه ی اسرار می شوی

        آرام باش یوسف معصوم بی پناه!
        فرمانروای مردم بازار می شوی.
        #محمدعلی_رضاپور
        محمد باقر انصاری دزفولی
        دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۰۱
        سلام
        دلنوشته ای زیبا وجالب بود
        هزاران درود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6