سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 16 آبان 1403
    5 جمادى الأولى 1446
    • ولادت حضرت زينب سلام‌الله عليها، 5 هـ ق، روز پرستار و بهورز
    Wednesday 6 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۱۶ آبان

      دکلمه کامل شوق آغوش

      شعری از

      علی چهاردولی

      از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ ۱۹:۰۶ شماره ثبت ۱۰۱۶۸۷
        بازدید : ۱۴۲۸   |    نظرات : ۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر علی چهاردولی

      صدای ارسالی شاعر:
      اگر از شوق آغوشی که مستم....
      اگر بی ادعا تنها نشستم...
      توان لرزش دیگر ندارم...
      منم آن شیشه ای که بد شکستم...
      شکستم و نشستم ذره ام را...
      تمام جسم و دست و پنجه ام را...
      زدم یک آن به خون و خرده ی خود...
      قسم دادم قدوس و کعبه ام را...
      به خودخواهی زدم حرف و لجاجت...
      زمین و آسمان هردو وساطت...
      شدم بازیچه ی دنیای نامرد...
      همین باشد تاوان حماقت...
      حماقت از سران و چشم ازما...
      دهان پر ز دیگر حضم از ما...
      تبانی بین دو گله ستمگر...
      شراب نوش آنها رزم از ما...
      به جنگ و آتش و خون و شب و ماه...
      به ظاهر رفته بودم نیمه ی راه...
      ولی ماه م مسیرش را بلد بود...
      به بالا رفته و ما در ته چاه...
      بمانیم و به امید شب تار...
      دل خابیده و یک جسم بیدار...
      هنوزم منتظر با این امیدی...
      که شاید کاروان باشد خریدار...
      دل ما یوسف زیبا سخن نیست...
      که داند لحن این درمانده دل چیست...
      خموشی و گهی یک حرف کوتاه...
      نخواهد کاروان یک جسم بیمار...
      به همچون جسم یک سردار بی جان...
      سرِ دار رفته بحر سفره ای نان...
      به این نا مردمی بین قبیله...
      به جر و بحث چندین رعیت و خان...
      به ساحل رفتن دریای خود جوش...
      به تنها ماندن و یاران فراموش...
      شوند و خوابشان را هم نبینی...
      به تنهایی کشی خود را به آغوش...
      #علی_چهاردولی
      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۳۹
      درود بزرگوار
      چهار پاره زیبا و جالب بود
      قافیه بند پنجم؟ خندانک
      علی چهاردولی
      علی چهاردولی
      جمعه ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ ۲۰:۰۳
      سپاس🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      8