سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 6 آذر 1403
    25 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 26 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۶ آذر

        پاییز

        شعری از

        موسی ظهوری آرام(آرام)

        از دفتر در سوک باران نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱ مرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۲۴ شماره ثبت ۱۰۱۲۴۰
          بازدید : ۳۳۵   |    نظرات : ۲۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر موسی ظهوری آرام(آرام)

        فرقی نمی کند
        چشم را 
        آزرده می کند
        زمین یکدست سفید باشد
        یا
        یکدست پوشیده از برف
        برای ایمان من
        به پاییز
        اعجازاین درخت 
        برقاب پنجره
        کافیست
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۴۱
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین بود
        موفق باشید خندانک
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۸:۲۱
        سلام استاد
        سپاس بیکران
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۲۲
        با سلام و درود ادیب گرامی جناب ظهوری

        بنده هم با مازیار هم نظرم و دلیلی که برای مبری کردن حشو فرمودید قبول ندارم
        اضافه گویی شده ویک سطر کافی بود به زعم من

        چه میتوان یک قطار از این مثالها آورد


        زمین یک دست پوشیده از شن باشد
        زمین یک دست پوشیده از سنگ باشد

        و امثالهم که متفق‌القول به یک آبستره اشاره دارد

        ایام عزت مستدام

        قلمتان نویسا

        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰ ۲۲:۳۷
        سلام جناب محمدی
        حشو در صورتی اتفاق می افتد که حذف کلمه،جمله یا بخشی از یک نوشته خللی در لفظ و معنا وارد نکند واینجا در معنا خلل وارد می شود با حذف زمین سفید باشد . که سفید بودن اینجا به معنای سفید پوش بودن نیست سفید اینجا به معنای عاری از سیاهی است به این صورت که همانطور که زمین پوشیده از برف چشم را می زند زمین (مجاز از جهان)زمین یکدست سفید و تماما زیبا هم چشم نواز نیست وجود سیاهی است که به سفیدی معنا می بخشد
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۰۵:۵۶
        سلام دوباره به اهالی شعر
        و موسای عزیز
        شرمسارم از اینکه در حضور اساتید و صاحبان نظر این ستون را اشغال میکنم بدون هیچ سوادی


        موسای عزیز و دوست داشتنی موضوعی که در ذهنیتت بود را بعد از توصیحت فهمبدم اما کافی نبود شعرت سردرگم و مبهم بود
        چیزی که در جواب هادی عزیز و بنده نوشتی که منظورت از سفید و سفیدی همان عاری از سیاهی است یعنی عاری از بدی و زشتی خوب برای من نامفهومه در ذهن خود شاعر چنین تصور و تشبیهی وجود داره و من خواننده با چه کد و نشانه ای باید بین سفیدی زمین و عاری از سیاهی و بدی بودن تشابه ایجاد کنم من که در ذهن شاعر نیستم حتی وقتی در شعر چیزی ذهن مارو به این سمت نکشید در صورتی که فقط حرف از برف شد و فصل و ذهن ما فقط به رنگ معطوف شد پس تنها المان و کد و نشانه میتونه بین ذهن خواننده و شاعر هماهنگی ایجاد کنه
        اصلا پاییز، زمستان، برف، درخت، چه سنخیتی به سفیدی و سیاهی و خوبی و بدی داره


        _و اینکه چرا باید سفیدی و وجود برف چشم را ازرده کنه؟من که عاشق برفم و خیلی ها مشتاق دیدن چنین منظره ای حالا شاید چشم تورا اذیت کند حتی خیلی هارا اما نه همه ... بگذریم پس کاش می‌نوشتی/ چشمم را/ یا اینکه شعر را از محوریت فصل خراج می کردی و فقط رنگ در روح شعرت زنده میکردی چون ممکن است سفیدی زیاد چشم را بزند و این هم دلیلی برای محوریت شعر بر رنگ است نه بدی یا خوبی

        _و اینکه نوشتی /این درخت /
        خوب کدام درخت؟ این درخت کمی مبهم بود گاهی دوستان ابهام و ایهام را باهم اشتباه می‌گیرند
        حالا بنظرت /یک درخت / بهتر نبود؟یک درخت می‌تواند هر درختی باشد خواننده هر تصوری درموردش ایجاد کند درخت حیاطش درخت کوچه اش درخت باغش درخت سیب انگور یا هر چیز دیگری
        و مشکلی دیگری که احساس کردم عدم هماهنگی و گنگی در ترتیب فصل هاست ما در انتها و کشاکش زمستان باید منتظر بهار باشیم نه پاییز این حط کمی ابهام داشت
        با تمام این تفاسیر خیلی دوست داشتم شعرت اینگونه بود

        فرقی نمی کند
        چشم را
        آزرده می کند
        زمین یکدست سفید باشد
        یا
        پوشیده از سیاهی
        برای ایمان من
        به پاییز
        اعجاز یک درخت
        کافیست


        دوستت دارم موسا خندانک خندانک صرفا تبادل نظر و بهتر شدن شعرمون بود

        یاحق🌿
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۳۹
        سلام مازیار غزیز
        سپاس از وقتی که صرف فرمودید
        به نظر بنده توضیحات اضافه در یک شعر توهین به شعور خواننده است و به همان میزان از شعریت اثر کم می کند و لذت کشف و درک را ازمخاطب می گیرد
        اینکه فرمودید چرا باید برف چشم را اذیت کند
        شما حتما تجربه کرده اید که در یک روز برفی بازتابش نوراز سطح برف باعث آزار چشمتون شده و در این مورد پزشکان توصیه به استفاده از عینک دودی کرده اند و اینکع فرمودید کدام درخت ؟
        با توجه به ضمیر اشاره این و پنجره می توان فهید که شاعردر اتاق نشسته و درخت را می بیند و ویژگی درخت با توجه به سطور قبلی و نام بردن از پاییز که درختان از برگهایی با زنگهای مختلف پوشیده می شوند قابل کشف است و اینکه فرمودید ذهن شما اصلا به سمت توضیحات من نرفت(البته من اشتباه کردم که توضییح دادم حداقل امکانش نبودکه خصوصی خدمتتون ارسال کنم اصولا شاعر نباید شعرش را تحلیل کند )
        اصلا لازم نیست همه به چیزی که مد نظر شاعر بوده برسند گاهی اتفاق افتاده که دو منتقد تحلیل متفاوتی از یک شعر داشته اند و این حسن است
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۵۶
        سلام موسا عشقی بخدا خندانک خندانک خندانک
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۰۳
        ولی من توضیح نخواستم
        من فقط میگم شعری که نیاز به توضیح داره کمی ارتباط باهاش سخت میشه
        و من فقط میگم شعر نباید برای خواننده حل معما باشه
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۴۲
        سلام مجدد مازیار عزیزم
        من هم کاملا با شما موافقم که شعر جای طرح معما نیست البته حل هر معمایی با لذت همراه است اما این لذت هنری نیست برای تعریف لذت هنری نظر یکی از شاعران مطرح کشور را بیان می کنم
        :
        اگر هنرمند در مقابل فضای احساس خود یعنی فضایی که احساسش را به سرودن برانگیخته در خیال خود فضایی خلق کند که مشابه فضای احساس باشد. فقط شبیه آن توجه کنید منظور من شباهت یک پدیده به پدیده‌ای دیگر نیست بلکه مشابهت دو فضاست که از چند پدیده تشکیل شده است فضایی چهار بعدی که طول و عرض و ارتفاع و زمان دارد حال آن فضای آفریده شده در خیال را بی هیچ اشاره‌ای به فضای احساس روایت می‌کند چنین روایتی استعاری، هنری و شعر است و خواننده با خوانش، آن را به تأویل برده بازسرایی می‌کند یعنی خواننده‌ای که توان خلق اثری هنری ندارد به کمک شاعر و با امداد از فضای خیال شاعر به نوعی آفرینش یاری شده می‌رسد و در نتیجه به احساسی که دوست دارد و با دیدگاهش هم‌خوانی دارد دست می‌یابد و لذتی فوق تصور به او دست می‌دهد که این یکی لذتی هنری است و متن ارائه شده متنی استعاری و تأویل‌پذیر که خواننده خویش را و درد خویش را در آن می‌بیند که چه بسا با احساس و درد شاعر هم متفاوت و حتی متغایر است به عبارت دیگر شاعر آیینه پرداز است آیینه‌ای در مقابل خواننده می‌گیرد تا خواننده خویش را در آن ببیند نه شاعر را، حتی اگر درد مشترکی را هم بیان کند
        ارسال پاسخ
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۴۵
        سلام مجدد مازیار عزیزم
        من هم کاملا با شما موافقم که شعر جای طرح معما نیست البته حل هر معمایی با لذت همراه است اما این لذت هنری نیست برای تعریف لذت هنری نظر یکی از شاعران مطرح کشور را بیان می کنم
        :
        اگر هنرمند در مقابل فضای احساس خود یعنی فضایی که احساسش را به سرودن برانگیخته در خیال خود فضایی خلق کند که مشابه فضای احساس باشد. فقط شبیه آن توجه کنید منظور من شباهت یک پدیده به پدیده‌ای دیگر نیست بلکه مشابهت دو فضاست که از چند پدیده تشکیل شده است فضایی چهار بعدی که طول و عرض و ارتفاع و زمان دارد حال آن فضای آفریده شده در خیال را بی هیچ اشاره‌ای به فضای احساس روایت می‌کند چنین روایتی استعاری، هنری و شعر است و خواننده با خوانش، آن را به تأویل برده بازسرایی می‌کند یعنی خواننده‌ای که توان خلق اثری هنری ندارد به کمک شاعر و با امداد از فضای خیال شاعر به نوعی آفرینش یاری شده می‌رسد و در نتیجه به احساسی که دوست دارد و با دیدگاهش هم‌خوانی دارد دست می‌یابد و لذتی فوق تصور به او دست می‌دهد که این یکی لذتی هنری است و متن ارائه شده متنی استعاری و تأویل‌پذیر که خواننده خویش را و درد خویش را در آن می‌بیند که چه بسا با احساس و درد شاعر هم متفاوت و حتی متغایر است به عبارت دیگر شاعر آیینه پرداز است آیینه‌ای در مقابل خواننده می‌گیرد تا خواننده خویش را در آن ببیند نه شاعر را، حتی اگر درد مشترکی را هم بیان کند
        چون بع نظرم این موضوع مهمی است که به درد همه شاعران عزیز می خورد با اجازه مدیریت محترم به صورت تیک نقد ارسال کزدم
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۱۸:۵۲
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰ ۰۴:۲۷
        درود بزرگوار خندانک خندانک
        مثل همیشه زیبا خندانک خندانک
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۵۳
        سلام جناب اب اهیمی عزیز
        منت دار حضور پر مهرتان هستم
        ارسال پاسخ
        مسعود آزادبخت
        شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۳۹
        اعجاز درخت بر قاب پنجره
        درودتان زیبا بود تصویرتان
        خندانک خندانک خندانک
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۵۲
        سلام جناب آزاد بهت
        سپاس از حضور شریفتان
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۱۶
        سلام موسای من بازم ممنون شعر زیبای بود دمت گرم
        خندانک
        فقط جسارتا این دوخط

        مین یکدست سفید باشد

        یکدست پوشیده از برف

        یکی اش کافی بود بنظرم حشو نیست بنظرت؟
        اما انصافا خوب بود شعرت خندانک خندانک خندانک
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۲۲
        سلام عزیز دل
        در ابتدا ی شعر ،سطر فرقی نمی کند(فرقی نمی کند/زمین یکد ست سفید باشد/ یا /یکدست پوشیده از برف) به همین موضوع اشاره داردو حشو را منتفی می کند اما اینجا سفید(در تضاد با سیاه) بودن زمین ویژگی مثبت و برف نشانه سختی و زمستان است
        ((وبیشتر تاکید شعر روی واژه یکدستی است چه این یکدستی از وجهه مثبت باشد یا منفی چشم نواز نیست و به زعم شاعر پاییز که فصلی است رنگارنگ و داری وجوه مختلف و یکدستی در آن راهی ندارد چشم نوازترین فصل سال است)اینجا از تلفیق وقایع طبیعی (آزرده شدن چشم در روزهایی که زمین سفید و پوشیده از برف است)و تخیل شاع انه ‍شعر اتفاق افتاده
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۳۷
        سلام
        دوست خوبم
        افرین
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۸:۲۱
        سلام رفیق خوبم
        یک دنیا سپاسگزارم
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰ ۰۵:۴۱
        🌿🌿🌿❤️🌿🌿🌿
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2