سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 25 فروردين 1404
  • روز بزرگداشت عطار نيشابوري
16 شوال 1446
    Monday 14 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هر كه كسي را در گناهي رسوا كند چنان است كه آن گناه را خود كرده است و هر كه مؤمني را به چيزي سرزنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند.حضرت محمد (ص)

      دوشنبه ۲۵ فروردين

      صدای چٍلق چٍلق نم باران

      شعری از

      لقمان مداین

      از دفتر دوشس نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۳۱ شماره ثبت ۱۰۱۰۴۲
        بازدید : ۳۰۹   |    نظرات : ۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر لقمان مداین

      صدای چٍلق چٍلق نم باران
      بر شیشه اتاقم
      که چون قطره اشکی
      به پایین می آمد،
      بوی نم خاکی که از
      زمینش برخواسته بود،
      هیچگاه من را به توجه نیاورد
      که خدایی شاید
      بنده اش را دارد صدا میزند،
      آنقدر در خودم گم بودم
      که یادم رفته بود
      در کتابش ذکر کرده
      که دانه تگرگی پایین نمی آید
      مگر آنکه ما آن را نشانه گذاری کردیم،
      تمام ایام عمرم
      او حواسش به من بود 
      صدایم میزد
      و من بی تفاوت  مثل همیشه
      از کنارش رد می شدم،
      تا اینکه یک روز
      تو آمدی در زندگی من،
      بند بند وجودت
      رنگ و بوی خالقم را داشت
      انگار قلب سرمازده من
      یک تویی را نیاز داشت
      تا یخ غربتش آب شود
      و دنیا را با عینکی جدید ببیند،
      گرمای وجودت
      من را با خلقت آشنا کرد،
      حالا در همه کائنات خدا را می بینم،
      انگار چشمانم نابینا بوده
      و تازه شفا یافتم،
      من با تو به خدا رسیدم
      و به تو وابسته شدم،
      تو پیامبری هستی
      که من را مسلمان کرد،
      با همان معجزه لبخندت،
      شهادت می دهم که خدا
      تو را برای من فرستاد،
      و شهادت می دهم
      در لبخند تو
      معجزه ای هست
      برای آنان که اهل ایمان اند،
      ای حد اعلای دوست داشتن
      دوستت دارم
      لقمان مداین Loghman Madaen
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      المیرا قربانی

      نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار اا چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
      سیده نسترن طالب زاده

      س با واژه های کاری میکرد کنده کاری ااا بر روح نازک من ااا الواح ماندگاری اااا چون دارکوب میکاشت بر گوشه دل من ااا از شوق از تپیدن از عشق یادگاری ااا از شب عبور میداد سررشته های نوری ااا با ناوک نگاهش میکرد زرنگاری اا گفتم تو را چه حاصل زین رنجهای بیگنج ااا گفتا که میتراشم هر لحظه ای نگاری اااا از شادروان دکتر روحانی ااا تقدیم به پادشاهان سرزمین معنی ااا معلمان و اساتید بزرگوار ااا با مهر دوصدچندان
      شاهزاده خانوم

      ا گفتم چشاتو وانکن دنیا پراز گرگه ااا گفتم چشاتو وا نکن دنیا که دنیا نیس ااا رو ابر و باد و موج و دریا خونه باید ساخت ااا این خاک خنجرخورده دیگه خونه ی ما نیس
      محمد رضا خوشرو (مریخ)

      وکجایِ این شبِ تیره بیاویزم بیاویزم قبایِ ژنده خود را قبایِ ژنده خود را
      سیده نسترن طالب زاده

      ه ای باران ااا ای فریبای چشم اااا همه ات حتی خداحافظیت زیباست اااا چون زوال باشکوه از طبیعت ااا یا چونان جنگلهایی از ارغوان و طلا اااا با پرتو بی مثال خورشید ااا و اسمانی پر از ابرهای مواج ااا ترجمه ازاد از پوشکین اااا شب نیکو

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1