بسمه اللطیف
در طلب دیدار محبوب
من آمدم به پیش تو دلبر چه می کنی؟
پنهان ز من در آن طرف در چه می کنی؟
بگشای در که عاشق بی تابت آمده است
ای عشق من تو ظلم مکرر چه می کنی؟
چندی شده که رفته ای و نیستی عزیز
با من بگو کجایی و آخر چه می کنی؟
از دور بنگری و ببینی به ناز و حیف
ما را به بینوایی و دیگر چه می کنی؟
آتش زدی به روز و شبم دوریت بس است
جانا ز فکر فتنه در سر چه می کنی؟
گیرم شکسته شیشه دل را کنی تو جمع
با این گلاب خالص قمصر چه می کنی؟
ای کاش باز با دل من مهربان شوی
بی مهر من شبانه به بستر چه می کنی؟
آزرده ای مرا و بسی قهر می کنی
با آه دل تو در صف محشر چه می کنی؟
عاشق کشی که نیست هنر مهر پیشه کن
بازی بس است آه ستمگر چه می کنی؟
مهدی نشسته در دل شب ها به یاد تو
در پیشگاه حضرت داور چه می کنی؟
انصاف پیشه کن که در این روزگار سخت
من آمدم به پیش تو دلبر چه می کنی؟
مهدی رستگاری
سیزدهم تیر ماه سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
چهارم ژوئیه سال 2021 میلادی
دفتر شعر روزگاران
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀