سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 31 شهريور 1403
  • آغاز جنگ تحميلي، 1359 هـ ش - آغاز هفتة دفاع مقدس
18 ربيع الأول 1446
    Saturday 21 Sep 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      شنبه ۳۱ شهريور

      خورشید، خدایی در من

      شعری از

      باقر صادقی

      از دفتر عُسرِ یُسرا نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۱ ۱۸:۵۹ شماره ثبت ۱۰۰۱۰
        بازدید : ۷۷۸   |    نظرات : ۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر باقر صادقی

      خورشید

      چه معصومانه روشن کرده ما را

      اطاعت کرده فرمان خدا را

      ز اندازه بزرگ اما تهی دست

      ز نورش می کند هر ذره پیوست

      ز آتش هر چه آتش را فراتر

      جهان را سِیطَره دارد سراسر

      ز آتش بودنش ما را مفید است

      ظهورش باعثِ دنیا سپید است

      نشاید آتشش جایی بسوزاند

      ولی نورش چه سلول ها برویاند

      به مثل مادر پیرِ آسمانی

      بتابانَد ز نورش مهربانی 

      زمین را زنده کرد از نور اعلی

      بنی آدم شود نور تعالی

      ز سرعت نور و از اندازه بسیار

      شفای درد هر تبدار و بیمار

      بیایید از وجودش جان بگیریم

      نظامش را ببین ایمان بیاریم

      چه دل اندازه ای دارد چو خورشید

      که دنیا از حضورش نور پوشید

      بیا باقر تو خورشید مبتلا باش

      تو بر درد همگان ابتلا باش

      که نورت عالمی را جان ببخشد

      ببخشا تا تو را منّان ببخشد

       

      خدایی در من

      عجل شاید بگیرد دامنِ من

      کفن باید شود پیراهن من

      مدد کن ای خداوند تعالی

      برون آید غضب از باطن من

      تویی که صاحب رزق حیاتی

      چه سان آید مرا گاو آهن من؟

      اگر کُن فَیَکون از جانب توست

      چه راهی پیش بَرَد این شیون من؟

      تو هستی خالق فصل زمستان

      چه حاصل باشد این گرم و کَنِ من؟

      تو بر من عاشقی، من عاشق جان

      چه حاصل می شود هفتا زن من؟

      زبان شمشیر تیز هر بیان است

      به کار آید مرا این سوزن من؟

      تو کز محنت خدایی، هم روایی

      چه بار آید در این کشت و شَنِ من؟

      الهی پایدارم کن در این شعر

      به بار آید تو را زین گُلشنِ من؟

      مبادا جان زدایی در خرفتی

      بمیرانی مرا در خفتن من

      بگو پس لااقل باقر تو بیدار

      بخوان صد شعر، غزل در خرمن من

      بگو تا غیرت و مردانگی هست

      نگردد هیبتم پیراهن من

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3