سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        خدا شوخ است
        ارسال شده توسط

        نوید خوشنام

        در تاریخ : يکشنبه ۳۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۴:۲۰
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۴۲ | نظرات : ۰

        دیرشده بود. هرچه ‌منتظر ساکت ایستاده بودند بند بیاید آب‌بازیِ خدا و فرشته‌هاش، شوخیِ‌شان قطع نشده بود و هنوز همچنان شُرشُر شوخی می­بارید از آسمان. زمین اخم کرده بود. گفت: "اصلنی شوخی هم حدی دارد. ندارد؟ مگر خدا چندسالش است که اینقدر بی‌مزه با آب‌پاش خیسمان می­کند ول­کن هم نیست؟" بی‌فاصله موهای سیاهِ بلندِ لَختِ خیسِ همرنگِ چشم و ابروش را ریخت آنطرفِ صورتش گفت: "گناه داریم بخدا!" مرد گفت: "همه رفته‌اند پِی خانه‌شان؛ تو هنوز اینجایی." گفت:‌ "چترم را نیاوردم. صبح هوای بالای خانه‌مان ساکت بود. پروانه‌ها ساکت. قاصدک‌ها آرام. کفِ دستِ آسمان را بو‌نکرده بودم که می­خواهد ببارد که!" گفت: "به تو که می­رسد همهٔ‌چیزها ساکت می­شوند می­نشیـنند یک‌گوشه زل نگاه می­کنند اینهمه رنگِ مشکیِ بکار رفته توی نقاشیِ صورتت را." گفت: "براهمین همیشه ساکتی آقاگل؟ موهام؟" گفت: "راستَکی‌اش نه. صدات که با صدای باران قاتی‌پاتی می­شود، مزهٔ صدای باران میـپرد بی‌نمک میشود دلم ‌کشیـده می­شود سمتِ صدات خانوم‌گل. قشنگی­های باران در تاریخ ادبیات را ذبح‌ می­کند صدات. کاش به باران حساسـیت نداشتی موهات را وِز نمی­کرد هِی تورا قـدم می­زدیم من و درخـت‌ها و شعـرهام." گفت: "دیرم شده‌ خیلی آقا. باران هم بنـد آمدنی نیست. باید رفت. گفت: "اما خیسِ خالی می­شوی موشِ آب‌کشیده میرسی خانه‌تان." گفت: "نه باس بروم. نگاهت باز یک‌جـوری دارد میـشود. زیرِ باران نمی­شود تفاوتِ اشک و باران را تشخیص داد؛ این برا تو خوب است، ولی تکلیفِ من مشخص نیست. باس بروم." گفت: "خب. اصلا بیا. بیـا چترِ من را جای سـایه‌ام بگیر بالا سَرت؛ جـَلدی برو ‌خانه تا نَچائیدی." گفت: "خودت باز چتر داری؟" گفت: "نه." گفت: "پس چه داری؟" گفت: "دوستَت".‌ دخترک خندید. با لباسِ خیس مرد را نرم در آغـوش کشیـد. صدای تنهای باران دختر را از آغوشِ مـرد شُست. دخترک چتر را نگرفته محـو شد. مرد ماند و باران.
         
        نوید خوشنام یکشنبه 12 اردی­بهشت 95

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۹۱۲ در تاریخ يکشنبه ۳۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۴:۲۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3