داستان روز عشق بین
مامان گل و
فرشته ها و لطیف .
__
لطیفی به رنگ عشق
دغدغه های هر روزه ی آدمیان ،
نگذاشت ،
یک پیام به قول امروزیان
ز سر عشق( والنتاین)
به عزیزترین کسانم بدهم ۰
دلم می جوشد
خور ش می کند .
دستم بر قلم هست
ولی جوهر قلمم
چنان نورانی و سپید
و نامریی ست
که به جز خودم
کس نمی بیند ؟!_____
هر چه می فشارم ، قلم نور
می نویسد ،
مثل دستی شده که نمک غنی شده دارد و
شیرینی اش به حد اعلای عسل
با
پژواک یا الله. یا الله
رسیده .
___
در عجبم.
این مهربانان
دامان آلوده به پاک ترین شکرها را۰۰۰۰۰
___
فقط. عزیز دلم ،
مادرم
از بهشت پیام داد
که پاک بمان !!
تا خدا عشقت کند
شکار عشق بازی و مستی
خودش کند .
راستی
یادم رفت !!
مادرم را معرفی کنم .
زنی بود
نه بالِ فرشته ها را نداشت .
ولی خوب یادمه ،
وقتی لطیف فرشته ها
را تنبیه می کرد و
به زمین می فرستد !
مستقیم
درمانده ،
به سراغ مادرم
برای شفاعت نزد خداوند می آمدند .
و مادرم
اولین کاری که می کرد ؟
به بال های آنها
که از شیطنت آدم ها
زخمی شده بودند ؟ دوای گلی می زند .
و می گفت :
مثل آدم ها نشوید ،
خدا را نرنجانید . _
و بعد زود می رفت
بساط نان شیرینی عید
را با طعم دار چین و هل و گلاب
و خلال بادام و پسته آماده کند ۰
و کارتن کارتن
نان شیرینی مخصوص مامان گلم
می پخت.
و برای سربازان
حتی پاسگاه محله می فرستاد .
مامان گل.
عاشق بود و مردم دار .
امسال در لیست ِارسالی هایش
نام فرشته ها و او هم بود .
و رضایت مامان گل
صد چندان.
___
و
بوی خوش گلاب و دارچین ،
فضای خانه و محله را سرشار
از عطر محبت او کرده بود ۰
______
و هیچ
همسایه و بنی بشر بی بهره نبود
از این سفره ی با خیر و برکت مامان گل
که دوباره هوای لطیف کرده بود .
و
پاکبان محله هدیه اش خاص
از طرف لطیف بود ۰
___
این بود
__زیباترین روز خانه ی ما
یعنی روز عشق ِ مابین
مامان گل و فرشته ها و خدا .
فرشته ها را. که راهی کردیم.
به تعداد روزهایشان
نمی دانم صد و هزار و صد هزار
ووو.
کارتن نان شیرینی و محبت
بود .
که به رسم مهر و دوستی
به آنها هدیه دادیم .
ارمغان مامان گل
پخش
نان خیر و برکت بود .
نه شیرین های تلخ و اجسام پشم ِ
شیشه ای .
به هر صورت و دلیلی
عشق است و یاد کردنی
حتی
به قول مامان بزرگ :
به پوست پیازی .
روز و نورعشق من و تو
ما مبارک باد.
نوشته ی - روح انگیز ( فرح ) امیدی - جمعه - 25 بهمن ماه 1398